خستگی ناپذیر
همسر شهيد حاج همت می گويد:
ابراهيم بعد از چند مـاه عمليات
به خانه آمد. سر تا پا خـاكی بود
و چشــم هايش ســرخ شده بود.
به محض اينكه آمد، وضو گرفت
و رفت که نمــــاز بخـــواند.
به او گفــتم: حــاجی لااقل یـــه
خستگی دَر كُن، بعد نماز بخوان.
سر سجاده اش ايستاد و در حالی
كه آستين هايش را پايين می زد،
به من گفت:
«من باعجله آمدم كه نماز اول
وقتــــــم از دســـــت نــــرود.»
اين قدر خسته بود كه احساس
میكردم، هر لحظه ممكن است
موقع نمــــــــاز از حـــــال برود.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#سالروز_شهادت