خادمی با اخلاص به شهادت گره خورد..!!!
محمدرضا خیلی باانرژی بود و شوخ طبع. در دوران خادمی، باتمام خستگی های ناشی ازکار ، شیطنت هایش به جا بود و هر شب باخادم ها جشن پتو و … اجرا میکرد . مسئولمان دائما به من و محمدرضا تذکر میداد که کمتر شیطنت کنیم. یادم هست که یک بار آن برادر مسئول عصبانی شد و سرمان داد زد . من ازاین رفتار خیلی ناراحت شدم و حتی تصمیم گرفتم که برگردم و ادامه ندهم. اما محمدرضا آرام و ساکت بود و چیزی نگفت و با همان اخلاص همیشگی به خادمی اش ادامه داد. و سرانجام و عاقبت این خادمی، با شهادت گره خورد.
منبع:
خاطرات شهید مدافع حرم ،دهقان امیری
مطالب بسیار عالیست؛انشاء الله موفق و موید باشید.