انگار ما آدم نیستیم!!!
(بسم الله الرحمن الرحیم) پنچ دقیقه قبل از اینکه برم یک نفر اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟ گفتم: بفرمائید! عکسی به من نشون داد، یه پسر نوزده، بیست ساله ای بود.گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری هست، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود، در ضمن… بیشتر »