نجوای یک جانباز با پیکر یک شهید
جانباز سید جواد بهارلو، در شب شهادت مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در جوار شهید سرافراز اسلام «مهدی کاظمی» نشسته است؛ نمیدانم سید جواد با این شهید عزیز چه میگوید اما خداوند از دل این سید عزیز خبر دارد.
جانباز سید جواد بهارلو
نمیدانم سید جواد از دردها و رنجهای این سالهایش میگوید یا از کم مهریها و کممحبتیهای من و امثال من، یا ما و امثال ما.
نمیدانم سید جواد با خود و این شهید عزیز چه زمزمه میکند؛ اما این را خوب میدانم که سید جواد عزیز دل ما است، سید جواد افتخار شهر ما است، سید جواد تاج سر ما است، سید جواد و سید جوادها افتخار، عزت و شرف ما و کشور ما هستند.
افتخار، عزت و شرفمان را در کنج یک خانه، همراه با درد و رنج و اندوه تنها نگذاریم.
سید جواد و سید جوادها به محبت و توجه ما نیاز ندارند، این ما هستیم که باید توجه و محبت را از آنان بخواهیم و خواهش کنیم تا منت بر سر ما بگذارند و به ما محبت کنند.
سید جواد عزیز تو را دوست داریم چون مایه عزت، افتخار و شرف ما هستی، تو را دوست داریم چون زنده بودن ما در گرو زنده بودن تو است.
سید جواد عزیز؛ همانگونه که رهبر، مولا و مقتدایمان فرموده است: « زبان ما قاصر است که بخواهیم از شماها که هستیتان را، وجودتان را، سلامتیتان را، آسایش یک عمر را در پای انقلاب و اسلام نثار کردید، تشکر کنیم. واقعاً زحمتِ بیهوده است که امثال من بخواهیم از شماها سپاسگزاری کنیم. شماها با خدا معامله کردید، و واقعاً باید خطاب به شماها گفت: فاستبشروا ببیعکم الّذی بایعتم به»؛ بشارت باد به شما، با این معاملهای که با خدا کردید».
پی نوشت: جانباز سرافراز سپاه اسلام، سید جواد بهارلو، متولد 1345 در شهر زرقان است و پس از دو سال حضور در دفاع مقدس از ناحیه کمر قطع نخاع شده و دارای مجروحیت چشم چپ است.