مروری بر وصیت شهید خبرنگار محسن نقدی
و شهيد محسن نقدی در یکم دی ماه 1344 در شيراز متولد شد ، پس از گذراندن دوران ابتدایی به مدرسه راهنمایی خواجه نصیر رفت که جریانهای انقلاب شروع شد ، وی تحصیلات خود را در دبیرستان شهید جلال عباسی و نظام الملک سابق ادامه داد .
محسن در زمان آغاز جنگ به عنوان خبر نگار روزنامه عروه الوثقی جهت تهیه خبر و مصاحبه با فدائیان اسلام که در جبهه ابادان بودند به منطقه جنگی رفت و پس از تهیه گزارش به شیراز بازگشت و متن گزارش را برای تهران ارسال کرد.
شهيد محسن نقدی سپس در بیست و چهارم فروردین 61 در حالی که نوجوانی شانزده ساله بود داوطلبانه به جبهه اعزام شد و سرانجام در شانزدهم اردیبهشت ماه 1361 به فیض شهادت نائل آمد. روحش شاد.
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه بنده خدا محسن نقدي :
سلام بر مهدي ،
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
قبل از هر چيز بايد بگويم،
چه بنويسم از کجا آغاز کنم ، اصلاً باور کردنی نيست ، چگونه می توان باور کرد که خدای بزرگ بار ديگر بر ما منت نهاده و اسلام عزيز را دگر بار برای ما زنده نموده است . قرآني که تا ديروز جايش در پستوهای خانه ها و کارش خاک خوردن بود ، امروز بار ديگر بطور وسيعي در جامعه مطرح شده، در جامعه اي که سراسر فساد و تباهي و گمراهي و ذلت بود. دگر بار نور ايمان پديدار شده گوئي اسلام از نو ظهور کرده و قرآن از نو احياء شده انسان هايي که تا ديروز در زير سلطه جباران روزگار بودند و هزاران ظلم و ستم بر آنها روا مي شد ، امروز به انسانهاي آزاده و از قيد و بند رسته تبديل شده اند و من که تا ديروز مانند اکثر جوانان اين آب و خاک در خط يک زندگي کاملاً بي هدف قرار گرفته بودم، امروز بجائي رسيده ام که در سر دارم که در راه خدا به جهاد برخيزم و اين جان خود را که شايد عزيزترين چيزهايم در دنيا باشد فداي خدايم کنم خدائي که مدتها از او دور بودم و مدتها اعتقاد واقعي به او نداشتم .
خدايا ترا سپاس مي گذاريم از اينکه بار ديگر نظر لطفي بر مردم ما نمودي و آنها را ديگر بار به راه راست هدايت فرمودي و آنان را در راه خودت قرار دادي و آنان را با قرآن آشنا ساختي و به پيغمبر بزرگوارت و اهلبيت گراميش علاقه مند نمودي و رهبري عظيم الشأن از ذريه پيغمبر بزرگوارت را به ما عطا فرمودي تا در خط سازش ناپذير او و در ظل توجهات ولي عصر حجة ابن الحسن (ع) مکتب تو را در سراسر گيتي ترويج دهيم و در اين راه مقدس ما از قيد و بندهاي مادي پا فرا گذاشته و از جان خود مايه گذاشته ايم و آنقدر به اين هدف معتقدم که از جان و مال و خانه و زندگي خود گذشته ايم و خواهيم گذشت و شهداي گلگون کفني که در اين راه داده ايم بهترين شاهد بر اين مدعاست
و اکنون من اين بنده گناهکار که دگر بار به درگاه با عظمتت روي آورده ام در اين راه قدم مي گذارم که اگر شايد زندگي دنيوي من نتواند در جهت پيشرفت اسلام عزيز کارساز نباشد حداقل خون من و مرگ من در اين راه مقدس بتواند اين رسالت عظيم را به انجام برساند .
در اين راه من خود را براي هر چيزي آماده ساخته ام و اکنون بياري خداي توانا به جبهه نبرد حق بر عليه باطل مي روم تا حداقل قسمتي از دين خود را نسبت به خون شهيدان راه خدا و قرآن و اسلام عزيز ادا کنم و در اين راه پذيراي هر چيزي هستم .
در آخر سخن، چند پيام دارم که اولين آن به پدر و مادر عزيزم و بطور کلي خانواده ام مي باشد. درود خدا بر شما که سال ها رنج و زحمت مرا کشيديد و مرا بزرگ نموديد سال هاي سال رنج کشيديد و سختي ها را متحمل شديد نمي دانم که چطور و با چه زباني جوابگوي اين همه زحمات شما باشم، ولي فکر مي کنم ، همين که در اين راه مقدس شهيد شوم و شما را مانند خانواده هر شهيدي نزد اسلام انسان سازمان اين مکتب جوشان الهي سربلند کنم کافي باشد چون بيش از اين چيز ديگري در توانم نيست که بتواند جوابگوي زحمات شما باشد
اميدوارم که مرا حلال کنيد هرگز هرگز دست از اسلام و امام عزيزمان خميني بت شکن برنداريد که مي دانم اين از محالات است تا مي توانيد در راه انقلاب فعاليت کنيد . چون همانطور که خود مادرم بارها به من گفته، زحمت در اين راه حد و اندازه ندارد انسان تا در توان دارد بايد زحمت بکشد. خداي ناکرده در مقابل هيچکدام از مسائل انقلاب خود را غير مسئول ندانيد. چون يکي از بزرگترين دشمنان انقلاب همين است که مردم خود را نسبت به مسائل بي طرف و غير مسئول بدانند
در آخر اگر خداي متعال به من هم نظر لطفي نمود و من هم شهيد شدم در شهادت من هيچکس حق ندارد که گريه کند و شيون نمايد هرکس اين کار را بکند از ما نيست. چرا ؟ چونکه اين تضعيف روحيه مي باشد.
و مادر عزيزم که مي دانم شيرزني هستي که هرگز با اين مسائل شکست نمي خوري و از انقلاب سرد نمي شوي هيچکس در شهادت من حق گريه ندارد و تنها مي توانيد برايم فاتحه بخوانيد و تکبير و لا اله الا الله و دعا به جان امام بکنيد . همچنين چيز ديگري که لازم به يادآوري است.
پيام ديگري هم به خواهران و برادرانم در حزب جمهوري اسلاميدارم:
قبل از هر چيز بايد بگويم من خود هرگز نتوانستم آنچنان که مي خواهم در حزب فعاليت نمايم و يک حزبي واقعي که همان يک مسلمان واقعي با نظم در خط امام است باشم از شما عزيزان مي خواهم که به فعاليت خود در اين تشکيلات سياسي اسلامي همچنان ادامه دهيد تا انشاالله بتوانيد آن آرمانهاي مقدس اسلامي که شهدائي همچون سيد مظلوم شهيد آيت الله دکتر بهشتي و ديگر شهداء عزيز در آن راه جان خود را فدا نمودند به ثمر برسانيد و حتماً در نظر داشته باشيد که سرلوحه برنامه شما فقط تقوا باشد و تا زماني در حزب بعنوان يک ارگان متشکل کننده مسلمان راستين فعاليت نمائيد که آن را در خط امام که همان خط الهي است بيابيد.
والسلام من الله توفيق
محسن نقدی
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس