ظهر عاشورا حر امام حسین(ع) شد
“شهید محمد تقی شمس”
خواندن زیارت عاشورا شده بود کار هر روزش. شلمچه بود که چشماش مجروح شد. کم کم بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد. با ضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش می کرد هم روضه. توی ماه محرم حالش خراب شد. پدرش می گفت: ” هر روز می نشستم کنار تخت براش زیارت عاشورا می خواندم اما روز عاشورایه جوری دیگه زیارت عاشورا خواندیم. 10صبح بود که ازم پرسید: بابا! حر چه روزی شهید شد؟ گفتم: روز عاشورا. گفت: دعا کن من هم امروز حر امام حسین (ع) بشم.
ظهر که شد. گفت: بابا! بی قرارم. بگو مادر بیاد. بعد هم گفت: برام سوره فجر رو بخون، سوره امام حسین (ع)شروع کردم به خواندن. به آیه “یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة” که رسیدم،خیلی گریه کرد. گفت: دوباره بخوان. 13 یا 14 بار براش خواندم. همین جور گریه می کرد. هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه.
گفت:بابا! مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز. گفت: پس خداحافظ.
قرآن را گذاشتم روی میز برگشتم. انگار سال ها بود که جون داده. تازه ظهر شده بود. ظهر عاشورا…”
منبع: کتاب خط عاشقی