خمس مال
داشت از قم بر می گشت جبهه
وسط راه یادش افتاد خمس مالش رو نداده
بلافاصله از همون جا برگشت قم
خمس مالش رو پرداخت کرد و راه افتاد سمت جبهه
خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین
منبع : کتاب خاکی افلاکی
داشت از قم بر می گشت جبهه
وسط راه یادش افتاد خمس مالش رو نداده
بلافاصله از همون جا برگشت قم
خمس مالش رو پرداخت کرد و راه افتاد سمت جبهه
خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین
منبع : کتاب خاکی افلاکی
از خوبی های شهید دکتر مصطفی چمران زیاد شنیدیم، اما توی تمام خوبیهاش یه خوبی خیلی به چشم می اومد.
کلا این ویژگی مصطفی خیلی نمایان و بارز بود. انگار این خصوصیت رو به طور ویژه از مولاش امیر المومنین علی، علیه السلام به ارث برده، اونم اینکه مصطفی به شدت یتیم نواز بود.
توی لبنان هم رفته بود توی مؤسسه ی بچه یتیم ها و با چهارصد تا یتیم زندگی می کرد. مثل پدر بود براشون …
همسرش میگه: لبنانی ها رسم دارند اولین عید بعد از ازدواج رو دور هم جمع میشن.
اما مصطفی اولین عید زندگی مشترکمون رو توی موسسه پیش بچه یتیم ها موند.
ازش پرسیدم: چرا نیومدی خونه پدرم؟
مصطفی گفت: الان عید است ، بعضی از بچه ها که دائی ، عمه و … دارند با اونا رفتند تعطیلات عید، اما بعضی از این بچه ها هیچکی رو ندارند… اونایی که رفتند وقتی برگردند شروع می کنن از خاطرات شب عید و تعطیلات نوروزی شون گفتن… من اینجا موندم که با بچه هایی که هیچکی رو ندارند بازی کنم، باهاشون غذا بخورم، بریم تفریح کنیم و … تا وقتی اونا برگشتند و از خاطراتشون گفتند، اینا هم خاطره ای برای گفتن داشته باشند و خجالت زده و دلگیر نشن …
خاطراتی از سردار شهید دکتر مصطفی چمران
راوی:خانم غاده(همسر شهید)
در دین اسلام به محبت و حمایت از یتیم سفارش فراوانی شده، که چند مورد رو در زیر می بینید:
… یه روز حضرت محمد (صل الله علیه و آله) اومد توی مسجد و دو انگشت اشاره و وسط رو به هم چسباند، و خطاب به مردم فرمود: کی می دونه این چیه؟
آقا رسول الله (صل الله علیه و آله) چند بار پرسید و کسی نتونست جواب بده.
تا اینکه اصحاب گفتند: یا رسول الله ما نمی دونیم ، خودتون بفرمایین چیه؟
حضرت فرمود: مَنْ کَفَلَ یَتِیماً وَ کَفَلَ نَفَقَتَهُ، کُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِی الْجَنَّهِ کَهَاتَیْن
کسی که یتیمی را سرپرستی کند و نفقهاش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند این دو انگشت همسایه یکدیگریم. (منابع: قرب الاسناد ، صفحه ۹۴ / نهج الفصاحه ص ۱۴۰)
حضرت محمد (صل الله علیه و آله) می فرماید: اگر دوست داری دلت نرم و حاجت و آرزوت برآورده بشه به یتیم رحم کن و دست محبت به سرش بکش و از غذای خودت به او بده …
منبع: کنزالعمّال ، صفحه ۱۶۹
یک مورد دیگه از ثواب محبت به یتیم:
امام علی علیه السلام فرمودند: هر مرد و زن با ایمانی که از روی مهربانی دست خود را روی سر یتیمی بکشد ، خدای متعال به عدد هر مویی که دست خود را روی آن می گذارد ، یک ثواب برای او می نویسد…
منبع:ثواب الاعمال، صفحه ۲۳۷
و مَـقَّـرِمـان…/ اسلام…
گُـردانـمـان…/ تَشَیُع…
ما
با بقیۂ سپاهی ها فرق داریم…!!!
لباسمان خاکی نیست…
ولی گاه خاکی میشود با غبار روزگار…
لباس ما لباس حضرت زهراست (سلام الله علیها)
مــا اسلحـه نداریم…
تربیت درست کودکانمان…
برای دفاع از حرم عمهٔ سادات…
تنها سلاح ماست…
و چه بزرگوارانی که در مقابل سلاحمان تعظیم کرده اند…
ما میدان جنگ هم نداریم…
شاید عجیب باشد…
ولی در میدان جنگ نرم پرسه میزنیم…
لباس چریکی نمیپوشیم ؛ چادرمان لباس رزم است…
تربیت کردن مدافع ها سلاح ماست…
همرزمانی همچون شیرزنان خرمشهر به ما درس ایستادگی میدهند…
راستی یادم نرود…
فرماندهی هم داریم که…
عمریست دخیلیم به ضریحی که ندارد…
بهتر معرفی کنم…
ما دختران چادری…
و مادران فرداییم…
دیروز روز شهادت شهید بی سر شهید محسن حججی بود.
دیروز وقتی این خبر را به مادرم دادم، مادرم حرف هایی زد که واقعا از حق نگذریم درست بود.
وقتی برای مادرم طریقه شهادت شهید حججی را گفتم وقتی داستان زمین خوردن پسر کوچکش علی کوچولو را گفتم.
مادرم گفت: آنها برای چه می روند
گفتم: خب برای دفاع از حرم برای دفاع از ناموس مردم برای آنکه مردم در آسایش و رفاه و امنیت باشند
گفت: برای این هایی که ذره ای خون شهیدان برایشان ارزشی ندارد
برای این هایی که روز به روز حجابشان کمتر و بی حیایی شان بیشتر می شود
برای این هایی که دم از دین و اسلام می زنند ولی در خفا کارهایی انجام می دهند که انگاری دینی ندارند
برای این هایی که روز به روز اختلاس های بیشتری با رقم های بیشتر انجام می دهند
برای این هایی که هر روز با یه مدل رنگ ریش هستند برای چه کسانی می روند
تنها فقط توانستم دربرابر حرف های مادرم سکوت کنم
چون جز حق حرفی نزد.
خدایا اعتراف میکنم گذشته خوبی نداشتهام؛ بندۀ خوبی برایت نبودهام؛ خیلیها مرا به چشم گناه دیدهاند، خیلیها مرا به چشم گنهکار میشناسند.
خدایا تو بیش از همه بر من آگاهی؛ خوب و بدم را میدانی و از گذشتهام باخبری. حال که به درگاهت آمدهام، جز شرمندگی و پشیمانی چیزی ندارم.
خدایا تو را به حبیبهات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) قسم میدهم از گذشتهام بگذر و مرا ببخش. خدایا اگر تو کمکم نکنی، در منجلاب گناه غرق میشوم.
من به خودی خود در برابر شیطان و گناه ضعیفم، مگر اینکه تو به فریادم برسی.
خدایا من آنگونه که اولیایت، شهدایت و خوبانت بندگیات را کردند، بندۀ خوبی برایت نبودهام، اما امید به رحمتت اینگونه جسارتم بخشیده که باری دیگر به آستانت پناه برم.
خدایا دستم را بگیر و سرنوشتی برایم رقم بزن که برای خوبانت رقم زدی. خدایا این روسیاه پرگناه را هم به خیل شهدای درگاهت راه بده تا عالمیان به رحمتت پی ببرند.
خدایا تو را به پهلوی شکستۀ فاطمه(سلام الله علیها) قسم؛ تو را به صبر امیرالمومنین قسم؛ مرا در ایام فاطمیه بپذیر و توفیق نوکری و خادمی حضرت زینب(سلام الله علیها) را بر من عطا کن.
خدایا تو اگر بخواهی، احدی نمیتواند مانع رفتنم بشود. ای خدای محمد، ای خدای علی، ای خدای فاطمه، ای خدای حسن و ای خدای حسین… . تو را به این پنج نور مقدس قسم میدهم مرا از رحمتت نا امید نکن و مرا هم بپذیر… .
خدایا دیگر برای شهادتم وقتی تعیین نمیکنم، اما تمنا میکنم سرنوشتم را ختم به شهادت قرار بدهی و این روسیاه را هم روسفید قبول کنی.
۱۶بهمن۱۳۹۵ (دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه ۱۸ و ۱۹ بهمن یادگار۱۳۹۵)