شهادت مبارک باباجون
بخشی از دلنوشته ی دختر #شهید_محمد_بلباسی
بسم ربالشهداء و الصدیقین
امروز میخواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است؛ چند روزی است که عدهای به من میگویند که بابای من مرده است، ولی من مثل همه شماها پدر دارم
با او حرف میزنم، نگاهش میکنم، با او بیرون میروم و یا مثل همه شما با او بازی میکنم.
البته من یک فرق کوچک با شما دارم و آن این است که چند روزی است پدر من، عکسی است بر روی طاقچه اتاقمان..
الان هم که من با شما صحبت میکنم، بابای عزیزم در کنارم ایستاده و بر روی سرم دست میکشد تا احساس تنهایی نکنم
بابای عزیزم همیشه دلش میخواست که شهید شود،"شهادت مبارک باباجون".
ما منتظرت هستیم تا تو مثل همیشه برگردی.
دختر کوچکت “فاطمه بلباسی”
#دلنوشته
#دختر_بابا