شهادت، اوج تعالی انسان
شهادت در اندیشه امام خمینی
امام خمینی(قدّس سرّه) که خود عارفی وارسته بودند و در محراب عشق در طلب وصال یار، زندگی می کردند، در باب شهید و شهادت، مطالب ارزنده ای فرموده اند که از میان آنها می توان گزیده ای را در باب
شهادت مقامات عرفانی آن ابراز داشت:«مرتبه شهادت از مراتب عالیه و کمالات نفسانیه ای است که از اولیای خدا به ارث رسیده است. ما خاکیان محجوب یا افلاکیان چه دانیم، که این «ارتزاق عند رب الشهدا» چیست؟
چه بسا مقامی باشد که خاص مقربان درگاه او ـ جلّ و علا ـ و وارستگان از خود و ملک هستی باشد. پس مثل من وابسته به علایق و وامانده از حقایق چه گویم و چه نویسم که خاموشی بهتر و شکستن قلم اولی تر است.»(4)
«در واقع شهادت راهی است پر رمز و راز که تا خود انسان نرود و آن را نچشد، نمی فهمد که چیست و چگونه است و چطور باید آن را پیمود».(5)
شهادتی که از روی ایمان و آگاهی و در رابطه با خدا و در حال نیایش پدید آید، توأم با عشق است، زیرا که پرستش وی در خون تبلور یافته و میدان رزم، محرابش گشته و با خون سرخش وضو ساخته و در زیر رگبار گلوله خصم به ستایش معشوق خود مشغول شده و در زیر آسمان نیلگون شفق گونه به جهاد در راه حق به قیام برخاسته، که چنین عبادتی به منتهای خلوص رسیده و از بندگی به عشق عمیق دست یافته که نه تنها عابد است، بلکه عاشق، و نه تنها خدا را معبود، بلکه معشوق می داند.
مقام شهادت از ملزومات مقام خلیفه الهی است که قرآن کریم وعده تجلّی نور حق را بدان نوید می دهد. و این ارث از موالیان و اولیاء اللّه به ما رسیده است. این کلام با فرازی از سخنان امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ مزین خواهد شد.
«شهادت ارثی است که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است».(6)
در سخنان عارفانه امام، شهید کلمه ای است بس عظیم که در عقل کوچک ما نمی گنجد. شهید باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها حیات دوباره می دهد. عشق شهید، عشق حقیقی است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد. شهید چشمه فیض الهی است که در دنیا پدیدار شده، شهید ساغری است که آبش خون و خونش روان است. از مداد علماء، شهدا برخیزند و از خون شهداء مداد علما سیراب می شوند. شهید گلواژه عشق و مقام رفعت انسان است.
خداوند فیاض است و شهادت نبض والای او. شهید، تن برایش سنگینی می کند و مانع رسیدن اوست به محبوب. شهید نگرشی است والا، خونی است جوشان، با نوری منور و دلی لبریز از عشق به خدا. شهید آیینه تاریخ است، کسی وجود او را درک نمی کند. تنها کسی می تواند شهید را بفهمد که چون او شود.
او شهادت را می آفریند و شهادت حیات امتها را. شهید مظهر عشق الهی است. او با وضوی خون، با نماز عشق، با سجده حق، با ندای «فاستقم کما امرت» با پیکری خونین به سوی محبوب خود می رود و ندای حق را لبیک گوید.
«از شهداء نمی شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون» اند، و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند. اینجا صحبت از عشق است و عشق و قلم در ترسیمش برخود می شکافد».(7)
امام خمینی (ره) در عبارتی دیگر می فرمایند:
«خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند. خوشا به حال آنهایی که این گوهر را در دامن خود پروراندند. خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را هم چنان باز و ما را از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز مبارزه اند، و نیازمند مشعل شهادت، تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. چرا که همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت فرا راه عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود».(8)
عاشورا و فرهنگ شهادت
روز عاشورا، روز حماسه و شجاعت و دلاوری و ابتلا و آزمایش بزرگ الهی و روز فداکاری و عزّت و شرف کیان اسلام و روز جانبازی و از خود گذشتگی و ایثار است. روز پیروزی خون بر شمشیر است.
عاشورا، درس شهادت را به همه نسلها و آیندگان تا روز قیامت آموخت و فهماند که برای امور دینی و مادّی نباید دست از حق و اسلام و قرآن و ایمان شست و تسلیم شد و باید ایستاد و مقابله کرد، ولو اینکه به قیمت جان خود و یاران و خانواده تمام شود.
مهم آن است که ذلّت و سرسپردگی و بندگی غیر از خدا را نپذیریم، بنده استبداد و استعمار و استکبار نگردیم. امام درس تسلیم نشدن را به ما آموخت. عاشورا روز شهادت است، روز افتادن سرها از تن ها، روز جدایی حق از باطل، روز مواجهه اسلام با کفر است، روز اخلاق و ضدّ اخلاق، روز بایدها و نبایدها، روز هنجارها و ناهنجارها، روز ایمان و الحاد و کفر است.
اسلام چنین افرادی را تربیت کرد که شهادت را بر اسارت و ذلّت رجحان دادند و تاجان داشتند، پای فشردند و اسلام را نجات دادند و ما امروز شاهد این رشادت ها و دلاوری ها که از سالار شهیدان و یاران نیکوکار و فداکار او درس و عبرت گرفته اند، هستیم، و این فرهنگ شهادت عاشورا است که چنین انسانهایی نیک صفت و دلیر و بی باک، تحویل جامعه داده است و ما مدیون روز عاشورا هستیم.
ایثار و شهادت، درسی است که تا زمین از لوث وجود ظالمان پاک نشده، از مکتب عاشورا استنتاج می گردد.
تأثیر حماسه عاشورا بر وصیت نامه شهدا
با نگاهی گذرا به وصیت نامه های شهداء می بینیم که تقریباً در اکثر وصیت نامه ها، نام و یاد امام حسین (علیه السلام) و یا جملاتی برگرفته از فرمایش های آن بزرگوار به چشم می خورد و به عبارتی کل وصیتنامه ها الهام گرفته از نهضت امام حسین(علیه السلام) است.
در این قسمت نمونه هایی از وصیت نامه های عرفانی شهدا در این زمینه را مرور می نمائیم:
1. تو ای حسین(علیه السلام)، ای تو که معشوقی در مسلخ عشق، صدها عاشقت را به قربانگاه کشاندی، ای سیدالشهداء که آخرین شب حیات را از دشمن مهلت خواستی، نه
برای وداع با دنیا، با تمام وقاحت که اسفل السافلین است بلکه برای وصال به عقبی با تمام عظمتش… امروز جوانان ما، تو را رهنمون راه خویش ساخته اند.(9)2. بارالها، سال ها از کودکی تا به امروز نام حسین(علیه السلام) در ذهنم پرتو افشانی می کرد، حسین(علیه السلام) برایم متجلّی شده است و حال دانستم که حسین چرا این گونه همه چیز و همه کس را قربانی کرد و از تو می خواهم مرا در صف حسینیان قرار دهی.(10)
3. من رستگاری را در این می بینم که با الهام از مکتب دینی و قرآن راهی برگزینم که همان راه پیروزی است، راه خونین سردار شهیدان امام حسین(علیه السلام).(11)
4. پدر جان، این درس را حسین(علیه السلام) به ما آموخته است که مرگ در راه خدا را بر زندگی ذلّت بار ترجیح می دهیم.(12)
5. بدانید که آگاهانه در این راه قدم نهاده ام، زیرا خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین(علیه السلام) و از حسین(علیه السلام) تا شهدای جنوب و غرب صدایم می زنند که چرا نشسته ای، ما در عصری زندگی می کنیم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است، باید خون بدهیم.(13)
6. درود بر پیامبر بزرگ اسلام که چگونه زیستن را به ما آموخت و درود به فرزند رشیدش حسین(علیه السلام) که چگونه مردن را به ما آموخت. موقعی انسان می تواند ادعای حسین گونه بودن کند که یزید زمان را نابود کند و یا تنش در زیر تانکها ساییده شود.(14)
7. امروز موقعیت ما مانند زمان امام حسین(علیه السلام) است، اسلام خون می طلبد و قربانی می خواهد و من به پیروی از حسینم و خمینی عزیزم خون می دهم تا اسلام پایدار بماند. مگر می شود پشت سر حسین را خالی گذاشت و حرکت او را تقویت نکرد و خود را مطیع حسین(علیه السلام) دانست.(15)
8. زمانی که جسدم بر روی دوش شماست، اگر با چشم دل بنگرید، چشمم به سوی کربلاست.(16)
9. مادر آن تربتی که به دهان پسرت گذاشتی از کدامین خاک بود، آیا این تربت پاک حسین(علیه السلام) نبود و تو با زبان بی زبانی، نگفتی لبیک یا حسین(علیه السلام)، لبیک یا حسین، پسرم را برای تو بزرگ می کنم که ادامه دهنده راه اسلام عزیز باشد و حال حسین
زمان ما را به فریاد رسی جدّ بزرگوارش خواند، ما هم فریاد بر آوردیم لبیک یا روح اللّه.(17)
منبع:
1. ابن منظور، لسان العرب المحیط، ج 2، ص 374.
2. درس شهید، رجبعلی مظلومی، انتشارات واحد فرهنگی بنیاد شهید.
3. پاره ای از وصیت نامه اخوی نگارنده.
4. فصلنامه حضور، شماره 18، زمستان 1375، ص 69.
5. همان، ص 71.
6. سخن آشنا «مجموعه وصیتنامه» معاونت تبلیغات و انتشارات نیروی زمینی سپاه، ص 24.
7. سخنان امام خمینی(ره)، 1/7/1367.
8. همان، 29/4/1367.
9. سرایش هجران، دفتر دوم، انجمن اسلامی دبیرستان شهید حکمت، ص 33 و 34.
10. کنگره سرداران شهید لشکر زرهی نجف اشرف، وصیت نامه شهید سید قاسم هاشمی.
11. همان، شهدای دیگر.
12. مجله پیام انقلاب، شماره 132، شهید ماشاءاللّه خلیفه.
13. همان، شماره 101، شهید داود شجاع.
14. همان، شماره 154، شهید حداد علی حسینی.
15. سرایش هجران، دفتر دوم.
16. مجله پیام انقلاب، شماره 156، شهید عباسعلی پورشایان.
17. همان، شماره 153، شهید سرافراز.
صفحات: 1· 2