شجاعت کار مردان خداست....!!
یک شب شهید رحمت الله مشغول نگهبانی بود که ناگهان از دور متوجه صدایی شد.
شهید به صدا فرمان ایست می دهد اما صدا بی اعتنا به فرمان او به مسیر خود ادامه می دهد. بعد از بی توجهی به دستورش شهید رحمت الله با اسلحه ای که در دست داشت شروع به تیر اندازی به سمتش می کند که ناگهان صدای عجیبی بلند می شود.
او با عجله به طرف صدا می دود و وقتی که بالای سرش می رسد متوجه می شود که به شتر تیر اندازی کرده.
فرمانده ی رحمت الله که تمام این صحنه ها را دیده بود به خاطر اینکه وظیفه ی خود را به خوبی در منطقه انجام داده بود به او تشویقی می دهد.
گوشه ای از خاطرات شهید رحمت الله اصلانی کتولی.
منبع:کتاب پای درس شهدا/نویسنده احسان سلامت شریف/ص68