بالاتر از سیاهی .....
در عملیات بیت المقدس ،در عرض یک هفته ،پنج بار محل استقرارتیپولی عصر{عج}راعوض کردندخسته شده بودیم.لب به اعتراض گشودیم ورفتیم سراغحسن باقری.گفتیم:امکانات نداریم.دیگربه هیچ وجه ازمحل فعلی تکان نمیخوریم ؟هر چه میخواهد بشود.مگر بالاترازسیاهی هم رنگی هست؟…..
گفتت:بله هست؟...بالاترازسیاهی،سرخی خون شهیدی است که روی زمین ریخته بود….
انگار آب سردرویبدنم ریخته باشند،بدنم شروع کردبه لرزیدن.
سعی کردم چیز دیگری بگویم .گفتم:امکانات نیست؟ما قوه ی محرکه می خواهیم؟…
او با همان لحن،گفت:قوه ی محرکه ی شما خون شهیداست.
بعد هم کمی امیدواری دادوازموقعیت در جنگ حرف زد .از آن لحظه ،هر وقت یادحرف های حسن باقری می افتم ،بدنم سرد سردمی شود .انگار،مثل آن لحظه،آب سرد روی تنم ریخته اند.
منبع:بی قرار،محمد خسروی راد،صفحه 29.