ای مثلث هستی
هنوز هم منتظریم تا به الف قامتت، قیامت صغری به پا شود.
مقیم منزل شوقیم؛ شاید كه غبار چنان شهوار، سرمه چشمانمان شود.
هر روز، زیارتنامه خورشید میخوانیم؛ بلكه آسمان، ما را به باران بیدریغ مهر، میهمان كند.
پرگار نگاه را به هلال ابروانت، كمانه میزنیم؛ شاید كه برق نگاهت، لحظهای، شهاب آسمان بیستارهمان باشد.
ای مثلث هستی؛ كه اضلاع حضورت، زوایای عشق را ترسیم میكنند، هیهات از طول هجرت و عرض كوتاه عمرها! هیهات از دست نایازیدن به قله ارتفاعت!
از آن روز كه استوانه عشقت، مدار پیچیده زندگی را به رویم گشود، دیگر مجالی برای تصویرهای خیالی ذهنم باقی نگذارد.
پیشتر از صاحبدلی پرسید: «قاعده عشق كجاست؟»
گفت: «آنجا كه قامت استوار مهدی عجل الله تعالی فرجه بر آن عمود میشود و خیمه میزند».
گفتم: «آیا میشود به شعاع بینهایت و مركز عشق، دایرهای زد كه محیط، بر خواستههای دل باشد؟»
گفت: «اگر بتوانی».
?اللهم عجل لولیک الفرج ?