اگر همین حالا خداوند عمر مرا به پایان ببرد...؟
سال 1364 طی سفری که به لبنان داشتیم، به طور غیر رسمی مهمان «ژنرال طلاس»، وزیر دفاع وقت سوریه در منزلش شدیم. صیاد اسرار داشت که به جنوب لبنان برود و طلاس می گفت خطر دارد و نمی شود. بعد گفت:«شما دو سه روزه آمده اید اینجا تفریح کنید و حالا که در جنگ نیستید،بروید زیارت. من هم سفارش میکنم شما را به جاهای دیدنی ببرند.» صیاد گفت:« ما زیارت رفتیم. همرزمان من در سپاه و بسیج همه در جنگ هستند و من بنابر اوامر امام و رئیس جمهورم به این سفر آمده ام و الان هم کار سیاسی من تمام شده است. اگر همین حالا خداوند عمر مرا به پایان ببرد، باید بگویم در حال انجام دادن چکاری بودم؟ زمانی که دوستان و فرزندان من می جنگند، بگویم من در حال تفریح در دمشق بودم؟ حالا که نمیتوانم در آنجا بجنگم، اینجا بین رزمندگان شما حضور پیدا میکنم تا اگر لحظه ای دیگر در این دنیا نبودم، لحظه مرگ پاسخی برای حضرت حق داشته باشم.»
منبع:
مجموعه خاطرات شهید علی صیاد شیرازی/ص20