سنگ تموم
شهید حاج محمد ابراهیم همت زمستون بود و نزدیک عملیات خیبر. شب که اومد خونه، اول به چشماش نگاه کردم، سرخ سرخ بود. داد می زد که چند شبه خواب به این چشم ها نیومده. بلند شدم سفره رو بیارم ولی نذاشت. گفت:” امشب نوبت منه، امشب باید از خجالتت در بیام"،… بیشتر »