آقای «شهردار» حلالم کن!
دو یا سه متر مانده بود که داخل سنگر بتونی شود. ناگهان سوت خمپاره 120 و درپی آن انفجاری شدید، ناله او را در خود خفه کرد. غرش وحشتانگیز خمپاره، همه را میخکوب کرد. هیچکس جز سعید بیرون نبود… حمیدداودآبادی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس در مطلبی نوشت:… بیشتر »