رگا

خدایا بصیرمان باش تا از مسیر برنگردیم...!

وصیت شهید مدافع حرم: فرزندان من را ولایتمدار و پیرو رهبری تربیت کنید

ارسال شده در 8 دی 1396 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

همسر شهید روایت می‌کند: من و علی قبل از ازدواج هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم شهدا شدند. همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد شهید همکاری می‌کرد و از طریق کارمند بنیاد به خانواده ما معرفی شد. وقتی که به خواستگاری آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر روی پشت بام خانه نشسته‌اند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علی‌آقا به شهادت می‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد خواستگارت شهید بشود. همان روزها یکی از اقوام‌مان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم. مراسم عقد و عروسی ما خیلی ساده برگذارشد. حتی ماشین عروس را خودشان تزییین کردند. اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با تجملات مخالف بود.

به هرحال ازدواج‌مان صورت گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید، فهمیدم کبوتری که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است که از نظر خصوصیات اخلاقی خیلی شبیه پدرش است. علی‌آقا مرد زحمتکشی بود و چون سختی‌هایی را در زندگی‌اش تحمل کرده بود، نسبت به رفع مشکلات دیگران خیلی حساس بود. من از اینکه می‌دیدم همسرم به فکر دیگران است و سعی می‌کند لقمه حلال به خانه بیاورد خوشحال بودم.

مهدی خیلی شبیه همسرم است. علی به مسجد و شرکت در هیئت‌ها علاقه زیادی داشت و مهدی هم درست مثل اوست. پسرم متولد ۱۳۸۲ است و هنگام شهادت پدرش تنها ۱۰ سال داشت، اما خوب همه چیز را درک می‌کرد و متن زیبایی هم در تشییع پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. ما سعی می‌کنیم تا آنجا که می‌توانیم پسرم مهدی و دخترم فاطمه را طبق وصیت پدرشان ولایتمدار بار بیاوریم. خوشبختانه مهدی خیلی شبیه پدرش است و حالا که دارم با شما حرف می‌زنم برای ادای نماز به مسجد رفته است.

 

ایشان به شهید علی عاصمی که از شهدای شهرمان کاشمر است علاقه زیادی داشت. شهید عاصمی در گردان تخریب بودند و اکنون مزارشان در گلزار شهدای کاشمر و همچنین آرامگاه شهید مدرس قرار دارد، یعنی درست در جایی که اکنون پیکر همسرم را در آنجا دفن کرده‌ایم. علی در هنگام حیات بارها به زیارت قبر شهید عاصمی رفته بود . علی آقا حافظ چند جز قران بود.  مهمان نواز ساده زیست و با اخلاص  پر تلاش بود. همچنین باهوش و زرنگ  که من بعداز شهادتشان فهمیدم که یک تخریپچی نمونه در کشور بوده. اما همیشه خودش را یک درجه پایین تر حساب میکرد. علی آقا به امام رضا (علیه السلام) ارادت خاصی داشتند وتا جایی که امکان داشت سعی میکردند هفته ای یکبار به زیارت بروند. آخرین باری که رفتیم به همرزمانشان و دوستانشان گفتند من از امام رضا شهادت را خواستم.

یک مرتبه من به  داخل شهر رفتم.‌ یکی از دوستانم را دیدم. خیلی خوشحال شدم. شماره من را گرفتند وگفتند: به منزلتان زنگ میزنم وقتی تماس گرفت، همسرم هم منزل بود. گفت : همسرم منتقل شده است نیشابور و همسرم سرهنگ نیروی انتظامی هست. الان من هم خانم سرهنگ هستم و می خندید. دوستم پرسید شغل همسر تو چی هست؟ با افتخار گفتم : همسرم پاسدار است. گفت : درجه اش چیه. همان موقع علی آقا فهمید که دوستم چه میگوید گفت : بگو همسر من مثل همسر شما درجه ی بالایی ندارد. و چند وقت بعد به بالاترین درجه رسید.

 

همسرم علی زاده‌اکبر ۲۸ مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) به شهادت رسید. من از روز اول می‌دانستم با کسی ازدواج کرده‌ام که عشق به شهادت دارد و در این مسیر از چیزی نمی‌ترسد. بنابراین خودم را آماده چنین روزهایی می‌کردم. البته مهم‌ترین عامل در آرامش من حرف‌ها و رفتارهای خود علی بود که سعی می‌کرد ما را آماده شهادتش کند. بار اول که رفت ۴۵ روز آنجا بود. وقتی که آمد و خواست دوباره برود، ابراز نگرانی و دلتنگی کردم اما علی حرفی زد که آرام شدم. او گفت فکر می‌کنی اگر خانه بمانم امکان ندارد بمیرم؟ مثلاً سقف روی سرم بریزد و از دنیا بروم؟ آن زمان ما تازه خانه‌جدیدمان را ساخته بودیم. من نشستم با خودم فکر کردم به هرحال مرگ در همه حال به سراغ آدم می‌آید. حالا که او خودش مسیرش را انتخاب کرده و می‌خواهد از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) دفاع کند، فردای قیامت چه جوابی دارم که به اهل بیت بدهم.

 

اسم مستعار علی آقا در سوریه جلال بود که نام پدرشان را برای خودش انتخاب کرده بود. دفعه ی اولی که رفته و برگشته بود می گفت : یک خانم خبرنگاری بود از من عکس های زیادی گرفت و گفت: جلال بیا مصاحبه کن عکستان را بگیرم. تو بعدا عکس های من را ببینید. قبل از اینکه مرتبه ی دوم به ماموریت سوریه برود خیلی مایل بود که ما را هم با خودش برای زیارت حصرت زینب ببرد. گفت : حتی اگر نتوانم شما را ببرم. بعد از شهادتم حتما شما را میبرند و همین اتفاق هم افتاد.

مرتبه ی اولی که به به سوریه رفته بود به علت اینکه کارش زیاد بود، به زیارت نتوانسته بود برود و خیلی ناراحت بود، اما مرتبه ی دوم اول می خواست به زیارت برود. دلم شکست، خیلی دوست داشتم همراهش بروم. گفتم : آقا حالا که پیش بی بی زینب رفتید برای اینکه صبرم شبیه خودشان شود زیاد دعا کنید. وقتی به زیارت می رود، دوستانش می گفتند گریه کرده و گفته این مرتبه شهادتم را از خانم خواستم.

 

دفعه ی آخری که رفت همه چیز فرق میکرد بی تابی های فاطمه و  مهدی لحظه خداحافظی با پدر قابل تحمل نبود. مادرشهید ساکن کاشمر هستند و ما نیشابور سکونت داریم. گفتند : چه خوبه امروز بریم کاشمر واز همه خداحافظی کنم. موقع رفتن به نیشابور دربین راه یک جا تفریحی برای استراحت نگه داشتند .  یک هندوانه از ماشین برداشتند و رفتیم نشستیم شروع کردیم به خوردن آنجایی که نشسته بودیم جای سرسبز و جوی آب و درخت داشت. وقتیکه هندوانه را خوردیم همان کنار یک درخت بیابانی بود گفتند: این درخت میوه هایش خوشمزه است. رفتند بالای درخت که از میوه بکنند من نا خوداگاه به یاد بهشت افتادم. چون آنجا جوی آب و سر سبزی ودرخت بود . پیش خودم گفتم: چقدر علی آقا به فکرماست. هنوز این میوه تمام ‌نشده رفتند از بالای آن درخت هم میوه برای ما بیاورند. موقع برگشت به شهرمان دوباره من نا خوداگاه یاد بهشت افتادم. گویی بهشت را احساس میکردم.

آخرین باری که زنگ زد اول بچه ها صحبت کردند . پسرم به پدرش گفت: بابا خواب دیدم شهید شدی وپدرش گفت: انشالله خیره.  فاطمه در مورد چادرش با پدرش صحبت کرد وگفت: بابایی مامانی برام چادر ودمپایی خریده . منم گفتم: علی اقا نگرانم مواظب خودتون باشید خیلی با آرامش میخندید ومیگفت : خانم اینجا الان امنه نگران نباش.

 

قبل از شهادت همسرم مدام در عالم خواب چیزهایی میدیدم که نمیدانستم که یک اتفاقی برای خودم در راه است. اول یک مزار خالی درعالم خواب به من نشان دادند. که آماده بود و من خم شده بودم و داخل آن قبر را نگاه می کردم. صبح با خودم مدام کلنجار می رفتم که خدایا این قبر چه عالمی هست که کنار امامزاده سید حمزه می خواهند به خاک بسپارند. بعد از یک مدت کوتاهی فهمیدم که این مزار همسرم است. وقتی خبر شهادت را به من دادند خیلی بی تابی می کردم اما وقتی به هیات رزمندگان شهرمان رفتیم همه ریختند روی پیکر و گریه می کردند اما من آرام و بی سر و صدا ایستاده بودم و گریه نمی کردم. پیش خودم می گفتم چرا من اینطور شدم. چرا گریه نمی کنم. که یادم آمد این همه آرامش را خود شهید به من داده است.

فاطمه زمانی که یک سال از شهادت پدرش گذشته بود خواب زیاد میدید یک روز گفت : مامان دیشب خواب دیدم که از بازو بابا خون می آمد. چفیه دور گردن پدرم بود باز کردم و به دستشان بستم.  با خودم گفتم : خدایا تعبیر خواب این بچه چی هست. پدر شوهرم زنگ زدند منزلمان وگفتند: امشب منزل ما بیاید. که برای مصاحبه می خواهند بیایند. بعد همان شب فاطمه این خواب را گفت . عمویش گفتند : خواب فاطمه راست است. دستان برادرم مثل حضرت ابولفضل قطع بود. و ما یکسال می شد که از این نحوه ی شهادت همسرم خبر نداشتیم.

 

 او رفت و من را با دو فرزند کوچک تنها گذاشت. مهدی هنگام شهادت پدر ۱۰ سال و فاطمه تنها چهار سال داشت، پسرم شرایط را درک می‌کرد و خیلی بی‌قراری و ناراحتی نشان نمی‌داد ولی فاطمه برای مدتی بی‌قرار بابا بود و روزهای سختی را پشت سرگذاشتم. به نظر من دنیا محل آسایش نیست و جایی است که دائماً در آن مورد امتحان قرار می‌گیریم. علی با گذشتن از تعلقاتش و رفتن به جهاد در امتحانش پیروز شد و من به عنوان یک همسر شهید باید صبر و استقامت داشته باشم تا از امتحان خودم سربلند بیرون بیایم. همیشه این حرف علی در گوشم می‌پیچد که گفته بود فرزندانم را ولایتمدار تربیت کنید و تا آنجا که بتوانم سعی می‌کنم همین کار را انجام دهم. اکنون پسرم مهدی پا جای پای پدرش گذاشته و همان طور که قبلاً هم گفتم با حضور در جلسات دعا و هیئت‌های مذهبی چیزی از پدر کم ندارد. کشور و نظام ما همیشه نیاز به فداکاری و ایثار داشته و این ایثار نسل به نسل از پدر به پسر منتقل می‌شود. روزی پدر شوهرم در جبهه‌های جنگ حاضر شده بود و امروز علی برای جنگ با سلفی‌ها به شهادت رسید و فردا هم مهدی باید راه پدرش را دنبال کند.

،مصاحبه آرامگاه ازدواج امام رضا (علیه السلام) بهشت بی بی زینب جهیزیه حضرت زینب(سلام الله علیها) خواستگاری دعا زندگینامه شهید مدافع حرم زیارت قبر شهادت شهدا شهید علی عاصمی عشق فرهنگی بنیاد شهید مادرشهید ماشین عروس مسجد نماز نیروی انتظامی همسر شهید ولایتمدار پاسدار کوثربلاگ 1 نظر »

مادر شهیدان دقیقی به دیدار فرزندانش شتافت

ارسال شده در 7 دی 1396 توسط مستاجر خدا:) در مناسبتی, شهدا

مادر شهیدان حمید، مجید و مجتبی دقیقی به دیدار فرزندانش شتافت و آسمانی شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی،  «رضوانه دقیقی» مادر شهیدان حمید، مجید و مجتبی دقیقی پس از تحمل سال ها فراغ و دوری از فرزندانش سرانجام به دیدارشان شتافت و آسمانی شد. او همچنین مادر سردار حسین دقیقی مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران بود.  

قرار است، پیکر این مادر شهید در زادگاهش شهر کاشان بر روی دستان مردم شهید پرور تشییع و  به خاک سپرده شود.

 

محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در پی درگذشت مادر شهیدان دقیقی پیام تسلیتی صادر کرد. او در این پیام خطاب به سردار حسین دقیقی آورده است:«برادر ارجمند سردار سرتیپ پاسدار حسین دقیقی

درگذشت والده شهیدپرورتان را صمیمانه تسلیت عرض می کنم. بی تردید آن بانوی مؤمنه و صبور، در محضر الهی میهمان فرزندان شهیدش حمید و مجید و مجتبی است.از درگاه حضرت حق، برای آن مادر فداکار، رحمت واسعه و برای جنابعالی و عموم بازماندگان، صبر و اجر و دوام توفیق، طلب می‌کنم.

محسن رضایی. دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام»

 

شهید حمید دقیقی در سال 59 در جبهه فیاضیه آبادان به شهادت رسید. شهید مجید دقیقی از نیروهای تخریب لشکر 8 نجف بود و در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه  به شهادت رسید و شهید مجتبی دقیقی از نیروهای لشکر 10 سید الشهدا(ع) بود و در حالی که 16 سال داشت در عملیات کربلای 8 به برادران شهیدش پیوست.

# تسلیت بانوی مؤمنه تشییع جبهه فیاضیه آبادان درگاه حضرت حق سردار سرتیپ پاسدار حسین دقیقی سپاه پاسداران شهادت شهید حمید دقیقی شهید مجتبی دقیقی شهید مجید دقیقی شهید پرور عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه عملیات کربلای 8 لشکر 10 سید الشهدا(ع) لشکر 8 نجف مادر شهیدان مادر فداکار محسن رضایی کاشان نظر دهید »

افتتاحیه جشنواره عمار

ارسال شده در 7 دی 1396 توسط مستاجر خدا:) در مناسبتی, شهدا

مراسم افتتاحیه هشتمین جشنواره عمار در فرهنگ‌سرای بهمن برگزار شد. در این مراسم، قرآنی منقش به دستخط رهبر انقلاب به علامه سید عیسی طباطبایی هدیه داده شد و مهدی نقویان جایزه دست‌کش ننه عصمت را برد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی، مراسم افتتاحیه هشتمین دوره جشنواره فیلم مردمی عمار با حضور سلیم غفوری مدیر شبکه مستند، نادر طالب‌‌زاده، وحید جلیلی، خانواده معظم شهدا و علاقمندان در فرهنگسرای بهمن برگزار شد.


جشنواره عمار احیای حال جهادی در رسانه است

او در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به اهمیت جشنواره عمار گفت: جشنواره عمار پایگاه رسانه‌ای جدید است که با همت آقای جلیلی و دوستان‌شان کار خود را آغاز کرده است. این دوستان کاری تخصصی را انجام می‌دهند و کاری را دنبال می‌کنند که حتی خیلی از وزرا هم نمی‌توانند آن را انجام بدهند و یا حتی مطرح کنند. جشنواره فیلم مردمی عمار شبیه به تکثیر نیت و همت شهید آوینی است و علاوه بر آن به‌صورت توأمان آموزش دارد. این جشنواره در بخش مستند توانسته است جایگاه والای خود را پیدا کند و البته در چند سال اخیر شاهد ظهور کارهای دقیق علمی فیلم‌سازی در بخش داستانی هستیم. متأسفانه خیلی از دانشگاه‌ها در ایران اصول درست کارگردانی یعنی تقطیع را به‌درستی آموزش نمی‌دهند در حالی که بچه‌های عمار چندسالی است که به‌صورت تخصصی وارد این آموزش‌ها شده‌اند. به‌نظرم یکی از برکات روزگار ما همین جشنواره عمار است.

این کارگردان و مستندساز به حضور آثار برگزیده جشنواره عمار در شبکه افق اشاره کرد و گفت: دیروز از شبکه افق با بنده تماس گرفتند و گفتند که آثار داستانی خوب را بهشان معرفی کنیم و من تعدادی از این آثار خوب را برای نمایش به آنها معرفی خواهم کرد. به‌نظر من در مورد انقلاب، انقلابی‌ها باید حرف بزنند و باید کار را از دست بسازبفروش‌ها دربیاوریم و به دست دغدغه‌مندان انقلاب بدهیم. این موضوع چه در عرصه داستانی و چه در عرصه مستند وجود دارد. معتقدم که جشنواره عمار شبیه به جهاد سازندگی در اوایل انقلاب است که متأسفانه بعد از فوت امام آن را منحل کردند و روح جهادی‌گری را از جامعه گرفتند. به‌نظرم در این کار عمدی وجود داشت. جشنواره عمار احیای حال جهادی در بخش رسانه‌ای است که نیازمند آموزش می‌باشد. خوشبختانه اخبار خوبی از نوع فیلم‌هایی که به جشنواره رسیده است دارم و خدا را شکر می‌کنم که به این دستاوردها رسیدیم و از این بابت بسیار خوشحالم.

 

کارگردان «خارج از دید» دست‌کش ننه عصمت را با خود به خانه برد

پس از این بخش، نوبت به اهدای جایزه دست‌کش ننه عصمت رسید. این دست‌کش که به‌صورت سالیانه به یکی از چهره‌های فرهنگی کشور اهدا می‌شود، امسال به دستان مهدی نقویان رسید، کارگردانی که این روزها با ساخت مستند «خارج از دید»، فیلم خود را بر آنتن شبکه سه سیما و شبکه مستند می‌بیند. او جایزه خود را از دست 3 خانواده شهید کارگر گرفت. 

 

افتتاحیه هشتمین جشنواره عمار انقلاب جایزه دست‌کش ننه عصمت جهاد سازندگی خانواده معظم شهدا دانشگاه‌ رهبر انقلاب سلیم غفوری شبکه افق علامه سید عیسی طباطبایی علمی فرهنگ‌سرای بهمن فیلم‌سازی مهدی نقویان نادر طالب‌‌زاده همت شهید آوینی وحید جلیلی نظر دهید »

شهیدی که حتی در زندان نماز شب را رها نکرد

ارسال شده در 7 دی 1396 توسط مستاجر خدا:) در مناسبتی, شهدا

فرزند شهید آیت‌الله غفاری‌نژاد می‌گوید: حتی در داخل زندان شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند. به پدرم می‌گفتم مگر دعای افتتاح چه دارد؟می‌گفت دعای افتتاح در تکه آخرش شهادت می‌خواهد و معمولاً حتی در شب‌هایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمی‌کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی آیت‌الله حسین غفاری در تابستان سال 1293  در آذرشهر تبریز به دنیا آمد. وی از نوادگان حاج‌ ملامحسن از شخصیت‌های علمی و دینی آذرشهر بود که توسط روس‌ها به شهادت رسید. لازم به ذکر است هفت تن از اجداد مادری آیت‌الله غفاری در مبارزه با دشمنان به شهادت رسیده‌اند که آرامگاه همگی آنها هم‌اکنون در مسجد حسنلوی آذرشهر واقع است. 

وی توسط دایی‎اش که از روحانیون آذرشهر بود وارد حوزه علمیه شد و دروس مقدماتی را نزد وی خواند و درسال 1323 با وجود مشکلات فراوان مالی، برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و در آنجا از محضر امام خمینی(ره)، آیت‌الله مرعشی‌نجفی و علامه طباطبایی و… بهره برد. این عالم بزرگوار بعد از یازده سال که در حوزه علمیه قم اقامت داشت، در سال‌های 35ـ1334 به تهران آمد و در «مسجد الهادی» فعالیت‌های اجتماعی و مذهبی خود را پی‌نهاد.

 

آیت‌الله غفاری‌نژاد سمت چپ علامه طباطبایی

فعالیت‌های سیاسی  آیت‌الله غفاری‌نژاد را می‌توان در موارد زیر برشمرد:

1ـ  سمت امام جماعت مسجد الهادی: آیت‌الله غفاری در موارد متعددی در این مسجد به ایراد سخنرانی‌هایی علیه اعمال منفی حکومت پهلوی پرداخت. 
2ـ سخنرانی علیه تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی: وی به همراه علمای تهران اعلامیه‌هایی را بر ضد این لایحه امضا کرد که در آن زمان، چاپ و توزیع شد.
3ـ  حمایت از تحریم طرح «انقلاب سفید» توسط امام خمینی: محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات آمریکایی خود را اعلام و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری‌کرد، علما و مراجع به رهبری امام خمینی(ره) عید نوروز سال 1342 را تحریم کردند.
4ـ سخنرانی علیه حکومت پهلوی در پی حادثه مدرسه فیضیه: پس از وقایع مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه یزد، سخنرانی‌های کوبنده‌ای علیه حکومت پهلوی ایراد کرد. 
وی طی چند مرحله توسط مأموران ساواک دستگیر و روانه زندان شد. در گزارش ساواک آمده است: «اطلاع واصله حاکی بود که یاده شده به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح کشور ایراد و ضمن سخنرانی در مساجد و شهرستان­‌ها ضمن طرفداری از روحانیون مخالف دولت، اصلاحات کنونی کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفته که در حال حاضر وضع فعلی حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که جوانان چون امام حسین (ع) بپاخاسته و وضع و امور کشور را بدست گیرند. بر مبنای اظهارات یاد شده نامبرده دستگیر و ضمن بازرسی از منزلش تعدادی اعلامیه مضره کشف می‌گردد که بر مبنای اوراق مکشوفه مشارالیه با صدور قرار مورخ 18/4/53 شعبه 5 بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و پس از رؤیت قرار به آن اعتراض ننموده است.»

 

 
به او می‌گفتم مگر دعای افتتاح چه دارد؟ می‌گفت دعای افتتاح در تکه آخرش شهادت می‌خواهد و معمولاً حتی در شب‌هایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمی‌کرد 
 
در آرزوی شهادت
با وجود این فشارها و اختناق‌ها آیت الله غفاری در دوران زندان سال 1353 نقش فعالی در مسائل سیاسی و علمی داشت و در کنار مطالعه به تدریس قرآن، فقه و نهج‌البلاغه مشغول بد. در این رابطه فرزند ایشان، حجت‌الاسلام هادی غفاری می‌گوید: «سعی می‌کرد هشت ساعت مطالعه کند و به اضافه چهار ساعت هم نهج‌البلاغه و قرآن و فقه و تارخی فقه به برادران درس می‌داد. حتی در داخل زندان شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند و در پایان جمله خدایا شهادت را نصیب من کن نخواند. بعد به او می‌گفتم مگر دعای افتتاح چه دارد؟ می‌گفت دعای افتتاح در تکه آخرش شهادت می‌خواهد و معمولاً حتی در شب‌هایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمی‌کرد.“

شهادت
آیت‌الله غفاری سرانجام در زندان براثر شکنجه و فشارهای وارده در تاریخ ششم دی‌ماه 1353 به شهادت رسید. اداره ساواک دو روز پس از آن، در شانزدهم دی‌ماه خبر فوت ایشان را به خانواده وی اعلام و از آنان درخواست کرد که بی‌سروصدا و بی‌آنکه به کسی چیزی بگویند برای تحویل جنازه به دادستانی ارتش مراجعه کنند. اما خانواده غفاری از امضای برگه فوت خودداری نمود و لذا اداره امنیت مجبور شد به منظور تدفین مخفیانه، جنازه او را شبانه به قم بفرستد اما طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شده و به‌طرز باشکوهی در تشییع جنازه او در صبح روز هفتم دی‌ماه شرکت کردند. در مسیر تشییع جنازه به سمت حرم حضرت معصومه‌(ع)، تعدادی از مراجع تقلید نیز به مردم پیوستند. حاضران در این مراسم شعارهایی نیز علیه حکومت سردادند که به دستگیری تعدادی از طلاب منجر شد. چند روز بعد، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی مراسم ختم باشکوهی را برای مرحوم آیت‌الله شیخ‌حسین غفاری در مسجد اعظم قم برگزار کرد.

قطعه شعری از آیت الله غفاری

عاشق چو رو به کعبه صدق و صفا کند
احرام ز کسوت صبر و رضا کند
در پیش، راه بادیه گیرد غریب وار
ترک عشیره و بلد و اقربا کند
نگریزد از شداید و رنج مسافرت
در طی ره تحمل خار جفا کند

منابع:
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
دانشنامه اسلامی
سایت راسخون

آرامگاه امام خمینی(ره) انقلاب سفید تبریز حوزه علمیه قم حکومت پهلوی دشمنان دعای افتتاح روحانیون شهادت شهید شهید آیت‌الله غفاری‌نژاد علامه طباطبایی علما و مراجع فقه قرآن مدرسه طالبیه یزد مدرسه فیضیه قم مسجد الهادی مسجد حسنلوی آذرشهر نهج‌البلاغه هادی غفاری نظر دهید »

حضور رهبران و فرماندهان مقاومت اسلامی در سالگرد شهادت سردار شهید سید حمید تقوی

ارسال شده در 7 دی 1396 توسط مستاجر خدا:) در مناسبتی, شهدا

جمعی از رهبران و فرماندهان مقاومت عراقی و بحرینی در سومین سالگرد شهادت سردار شهید سید حمید تقوی حضور یافتند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، مراسم سومین سالگرد شهادت سردار مدافع حرم شهید سید حمید تقوی فر امشب (چهارشنبه 6دی 96) در مجتمع فرهنگی غدیر سپاه پاسداران برگزار شد.

در این مراسم شخصیت هایی همچون سردار محمدرضا نقدی معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه، حامد الجزایری دبیر کل سرایا الخراسانی، علی الیاسری فرمانده گردان های سرایا الخراسانی، راشد الراشدی از رهبران انقلاب بحرین، شیوخ عشایر عراقی و جمعی از فرماندهان و رهبران گروه های مقاومت عراقی و بحرینی و عموم مردم تهرانی حضور داشتند.

ساجده الجبوری:شهید تقوی به یک تاریخ پر افتخار تبدیل شد
ساجده الجبوری از زنان مبارز عراقی در این مراسم در سخنانی گفت که امروز با افتخار در این مراسم حضور پیدا کرده ایم تا از سردار شهید مدافع حرم سید حمید تقوی فر مؤسس سرایا الخراسانی تقدیر کنیم. او با اخلاص و شجاعت  و صراحت از مقدسات دفاع کرد و به یک تاریخ پر افتخار تبدیل شد و سنت حسنه سرایا الخراسانی را بنیان نهاد.

 

 راشد راشدی: شهید تقوی را یک الگو برای فعالیت هایم انتخاب می کنم
در ادامه این مراسم  راشد راشدی از رهبران انقلاب بحرین در سخنانی بیان کرد: من 3 جلد کتاب پیرامون شهید تقوی تدوین کرده ام. من  زندگینامه بسیاری از شخصیت ها را مطالعه کردم اما نمونه و شبیهی مانند شهید تقوی پیدا نکردم.

او در ادامه سخنانش گفت: بسیاری از شخصیت ها برای مسائل دنیوی فعالیت می کنند اما این شهید به خاطر مسائل دنیوی فعالیت نکرد . او علاوه بر اینکه فرمانده بود در خط مقدم بود و اولین نفر خطر را به جان خود می خرید.من به عنوان بحرینی در برابر این مجاهد سر تعظیم فرود می‌آورم و او را یک الگو برای فعالیت هایم انتخاب می کنم.

خاطره همسر شهید تقوی از نجات جان رهبر انقلاب توسط همسرش
همسر شهید تقوی هم با حضور در روی سن در سخنانی خاطره ای از 35 سال زندگی مشترک با این سردار شهید را این چنین بیان کرد: در 35 سال زندگی مشترک با شهید تقوی ما تابع ایشان بودیم و هر زمانی که هر جایی احساس می‌کرد اسلام در خطر است در آن جا حضور پیدا می‌کرد. ما به خاطرمحبت زیادی که  به او داشتیم، نمی‌توانستیم دوری اش را تحمل کنیم. آخرین باری که می‌خواست به عراق برود، به او گفت که برای چه به عراق می‌روی؟ آیا حضورت در آنجا نیاز است؟او  ازاین سؤال من ناراحت شد و گفت که «مگر من برای ایران و عراق می جنگم؟ هر جا که اسلام در خطر باشد ما آن جا هستیم و اسلام حد و مرز ندارد.»

همسر شهید تقوی ادامه داد که شهید تقوی انسانی ساده و بی ریا بود و از خودش صحبت نمی کرد. او اواخر کتاب های عرفانی زیاد می خواند. یکبار که من به خانه آمدم دیدم که نشسته و کتاب می‌خواند. من  تلویزیون را روشن کردم و دیدم که فیلم صحبت های حضرت آقا در خصوص دوران دفاع مقدس  در حال پخش است که ایشان می‌گویند که ماشین ما در جبهه به مشکل پیدا کرد و یکی از رزمندگان مشکل ما را حل کرد و ما را نجات داد. همسرم پس از این صحبت گفت که آن رزمنده  من بودم.

رونمایی از تندیس یادمان و اثر نقاشی شهید تقوی و همسرش که توسط خانم حسینی کشیده شده بود، رونمایی شد.

برپایه این گزارش, سردار شهید سید حمید تقوی‌فر از مستشاران نظامی ایران در شهر سامرای عراق بود که ششم دی‌ماه سال 1393 به‌دست تک‌تیراندازان داعشی به شهادت رسید. بنابر اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار تقوی در حین انجام مأموریت مستشاری در ارتش و بسیج مردمی عراق برای مقابله با تروریست‌های تکفیری و داعش در شهر سامرا و در جوار مرقد مطهر امام عسکری(ع) به شهادت رسیده است. شهید تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس بود که پدر و برادر گران‌قدر وی نیز در دوران جنگ تحمیلی به فیض عظیم شهادت نائل آمده بودند.

او در سال 1337 در اهواز به دنیا آمد و در مدارس ابتدایی و راهنمایی منطقه محروم کوت عبدالله درس خواند. برای ادامه تحصیل به دبیرستان سعدی اهواز رفت و در آنجا بود که با آشنایی با مبارزان انقلابی به فعالیت‌های سیاسی همراه شهید اسماعیل دقایقی، محسن رضایی و علی شمخانی در گروه منصورون پرداخت. در‌‌‌ همان روز نخست جنگ تحمیلی به‌عنوان داوطلب اعزام شد و در 8 سال دفاع مقدس حضور فعالی داشت. حاج حمید (شهید تقوی) چون فرزند بزرگ خانواده بود با پدرش ارتباط بسیار صمیمی و خوبی داشت. گرچه خانواده‌ای 9نفری بودند اما توانست پدرش را جهت حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل تشویق کند. پدر ایشان «سید نصرالله تقوی‌فر» و برادرش «سید خسرو تقوی‌فر» در عملیات‌های خیبر و والفجر8 به شهادت رسیدند.

اسلام بحرینی جبهه فرهنگی حامد الجزایری دبیر کل سرایا الخراسانی راشد الراشدی از رهبران انقلاب بحرین سردار محمدرضا نقدی معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه، سومین سالگرد شهادت سردار شهید سید حمید تقوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهادت سردار مدافع حرم شهید مدافع حرم سید حمید تقوی شیوخ عشایر عراقی علی الیاسری فرمانده گردان های سرایا الخراسانی فرماندهان مقاومت عراقی فرماندهان و رهبران گروه های مقاومت عراقی و بحرینی مجتمع فرهنگی غدیر سپاه پاسداران مقدسات دفاع منطقه محروم کوت عبدالله نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 76
  • 77
  • 78
  • ...
  • 79
  • ...
  • 80
  • 81
  • 82
  • ...
  • 83
  • ...
  • 84
  • 85
  • 86
  • ...
  • 88
 خانه
 موضوعات
 آرشیوها
 آخرین نظرات
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رگا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام زمان
  • بدون موضوع
  • خاطره
  • دلنوشته
  • دهه فجر
  • شهدا
    • وصیت نامه
  • فاطمیه
  • مناسبتی
  • کتاب خوانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان