رگا

خدایا بصیرمان باش تا از مسیر برنگردیم...!

باید شکسته بشی

ارسال شده در 20 اسفند 1396 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

وارد هیعت که می شد، جایگاه و پست و مقام را می گذاشت کنار. می شد یک آدم خاکی و مخلص. از جابجایی چرخ مخصوص حمل باند صوت گرفته تا شستن ظرف ها؛ هر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد.

می گفتند:” آقا احمد! شما افسری و همه شما رو می شناسند. بهتره این کار هارو بقیه انجام بدند.”

می گفت:” اینجا جاییه که اگه سردار هم باشی باید شکسته بشی تا بزرگ بشی".

صبر می کرد بعد از هیعت که مردم می رفتند، مشغول شستن دیگ ها می شد.

می گفت:” شفا تو آخر مجلسه؛ آخر مجلس هم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت".

و آخر هم حاجتش را با شهادت گرفت.

شهید حامد جوانی

شهادت:1394/2/25 سوریه

منبع:

موسسه فرهنگی مطاف عشق/22

افسر باند صوت باید شکسته بشی بخشی از زندگی شهید حامد جوانی جایگاه حاجت رگا سردار سوریه شستن ظرف شفا شفاعت شفافيت و عدالت شهادت شهدای مدافعان حرم شهید حامد جوانی شهید مدافع حرم مدافعان حرم مقام موسسه فرهنگی مطاف عشق هیعت پست چرخ مخصوص کوثربلاگ 1 نظر »

حق همیشه درسته

ارسال شده در 20 اسفند 1396 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

داخل پمپ بنزین بودیم که برادر آقا مهدی با یک مرد غریبه بحثش شد.

دعوایش سر نوبت بود. مهدی متوجه شد که حق با آن آقاست. رفت و شلنگ را از برادرش گرفن داد به او.

یعنی واقعا به این فکر نمی کرد که این برادر، دوست یا آشناست. نگاه می کرد ببیند حق با چه کسی است.

همانجا پرسیدم:"اگه من جای برادرت بودم چیکار می کردی؟” گفت:” طرف حق رو می گرفتم".

گفتم:” پس معلومه من رو دوست نداری!”

گفت:” بحث این حرفا نیست. حق همیشه درسته".

شهید مهدی قاضی خانی 

شهادت:1394/9/16 سوریه

منبع:

موسسه فرهنگی مطاف عشق/20

 

آشنا احقاق حق مردم بحث بحث بیهوده بحث و جدل بحث کلامی بخشی از زندگی شهید مهدی قاضی خانی بخشی از زندگی نامه شهید مهدی قاضی خانی جرو بحث حق حق الناس حق همیشه درسته دعوا دعوا و مشاجره دنیادوستی دوست دوست ناباب دوست واقعی رگا سوریه شلنگ شهادت شهدای مدافعان حرم شهید شهید انقلاب شهید مدافع حرم شهید مهدی قاضی خانی غریبه مدافع حرم مدافعان حرم موسسه فرهنگی مطاف عشق نوبت نوبتی همه جا به نوبت پمپ بنزین نظر دهید »

هدیه شهیدمعطر به کسی که غسلش داد!

ارسال شده در 19 اسفند 1396 توسط فاطمه بهيار در مناسبتی, شهدا, وصیت نامه

یکی از خطرات زیبا و معنوی که من در این 30 سال و 4 ماه خدمتم دارم در رابطه با توفیقی بود که خدا به من داد و شهید سید احمد پلارک را درک کردم. چون این شهید بزرگوار به قدری نورانی بود که حتی جنازه اش هم مکتب درس و معرفت بود. شهید پلارک را من شستم و غسل دادم. وقتی او را آوردند من به عنوان ناظر غسالخانه خدمت می کردم و خودم کمتر می شد جنازه ای را غسل کنم.

ولی وقتی جنازه این شهید عزیز را آوردند خودم دست به کار شدم. نه اینکه فکر کنید من می خواستم. خیلی از زمانها کار در دست ما نبود. یک نیرویی تو را می کشد به سمت جنازه؛ یعنی تو را هدایت می کند. وقتی جنازه مطهرش را آوردند، بوی عطر خوش تمام فضا را بوی عطر و گلاب می داد؛ حتی پس از دفن کردن او هم از قبرش و اطراف قبر بوی خوش و گلاب می داد و فضا را عطرآگین کرده بود.

این روز و این لحظات ارادی نبود. فقط خاطرات و تصویرهایی در ذهنم مانده که گفتن و وصف آن لحظات تا حدودی ممکن است. در حال شستن و غسل شهید پلارک گریه می کردم. به خدا که ارادی نبود!! نگاه کردم دیدم همه گریه می کنند و کسی حال خودش را نداره. چند وقت گذشت روایت بوی خوش و معطر شهید بزرگوار پلارک همه جا دهان به دهان گشت. همه برای زیارت قبر ایشان می آمدند به بهشت زهرا(س) و از نزدیک می دیدند و می شنیدند.

یک روز چند کارشناس به همراه پدر و مادر شهید پلارک به سازمان آمدند تا تحقیق  کنند در رابطه با چگونگی غسل دادن شهید پلارک و اینکه چه کسی او را شسته و قبر را بازدید کنند و در مورد این موضوع اطلاعات جمع آوری کنند. در روز غسل و کفن و دفن شهید پلارک عکسی از او  مانده بود. آن زمانی که من چهره او را باز کرده بودم تا به مادر و پدر  شهید نشان بدهم، تصویر مرا گرفته بودند و بر اساس آن عکس آمدند سراغ من و در مورد چگونگی شستن شهید پلارک از من سئوال کردند. من تمام آنچه دیده بودم و حس کرده بودم را برای آنها گفتم، یادم هست حتی قبر شهید پلارک را با مواد شوینده شستند تا شاید اگر عطر و بویی غیر طبیعی باشد، برود. ولی باز هم معطر و خوشبو بود.

                                                    

بعد از این ماجرا سالها گذشت و گذشت، جنگ تمام شد. صدام به سزای عمل خود رسید و راه کربلا باز شد و ایرانی های تشنه زیارت حضرت امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل العباس(ع) برای دیدار یار  روزشماری می کردند. من هم از این طرف شهر، در کنار مرقد مطهر شهدا دلم برای زیارت سرور و سالار شهیدان می تپید و ترس داشتم که آرزویش بر دلم بماند. شبی شهید سید احمد پلارک را در خواب دیدم،  با همان لباس هایی که آوردندش برای غسل کردن، خیلی شگفت زده شده بودم و مسرور و شادمان لبخند می زدم و احوالش را می پرسیدم.

او رویش را به من کرد و گفت: خواسته ای داری؟ چیزی می خوای؟ من کمی فکر کردم و سریع گفتم بله؛ راستش را بخوای می خوام به پابوس آقام ابوالفضل العباس(ع) بروم، میشه؟! یک دفعه از خواب پریدم. فاتحه ای برایش خواندم و با شادی آن روز به اداره آمدم. چند روزی گذشت که دعای شهید سید احمد پلارک مستجاب شد و به زیارت کربلا مشرف شدم.

آری این است هدیه شهدا به کسانی که دوستشان دارند. خدا انشاءالله همه ما را از دوستداران و رهروان شهدا و امام شهدا قرار بدهد!..آمین

منبع: سازمان بهشت زهرای تهران .انتشار کتاب خاطرات کارکنان بهشت زهرا(س). بخشی از روایتهای باورنکردنی از سالنهای تطهیر و کارمندان خود:جمعه ۵ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۰۱


 

امام حسین(ع) امام شهدا بوی خوش جنازه خوش بو جنازه شهید جنازه شهید پلارک حضرت ابوالفضل علیه السلام خاطرات خاطرات شهدا شهدا شهید شهید احمد پلارک شهید پلارک شهیدی که بوی خوش میداد غسالخانه متن درباره شهدا مرقد مطهر هدیه هدیه شهید هدیه شهید پلارک کارکنان غسالخانه کربلا 1 نظر »

حدیث ولایت

ارسال شده در 19 اسفند 1396 توسط مهديه سنچولي در شهدا

انس با قرآن ، معرفت اسلامی را در ذهن ها قوی تر و عمیق تر می کند ، بد بختی جوامع اسلامی بخاطر دوری از قرآن و حقایق و معارف آن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمی فهمند و با آن انس ندارند وضعشان معلوم است حتی کسانی هم که زبان قرآن ، زبان آن هاست و آن را می فهمند بخاطر عدم تدبر در آیات قرآن با حقایق قرآنی آشنا نمی شوند و انس نمی گیرند.

انس با قرآن ، یعنی قرآن را خواندن و باز خواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبر کردن و آن هارا فهمیدن.

همین معارف است که ملت بزرگ مارا وادار کرد و مجهز نمود که با دنیای مدرن مظلم جاهلیت-جاهلیت مدرن و جاهلیت قرن 20-مقابله کند.

امیدواریم که ملت ما روز به روز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیک تر بشوند.

منبع:

شیوه های تربیتی شهدا/ص 127

اسلام انس با قرآن تدبر در زبان قرآن تدبر در قرآن جاهلیت مدرن حقایق قرآنی رگا شهدا قرآن مسلمان معارف معرفت اسلامی معرفت به قرآن مفاهیم قرآنی نظر دهید »

ای سید و آقایم من را بپذیر...

ارسال شده در 19 اسفند 1396 توسط مهديه سنچولي در شهدا, وصیت نامه

فرازی از مناجات شهیدایرج رضا زاده

پرودگارا از تو می خواهم که پیکرم را با خون غسل دهی.

معبودا! با زبانی پر از گناه می گویم:” العفو !!”

پروردگارا ! این حقیر خود را شناخت و دین خود را با شناختی عمیق دنبال کرد و نهایتا در سرزمین جنگ جویان اسلام مسکن گزید.

مولای من ! حقیر به سوی تو می آید که به زندگی دنیا پشت پا زده و با بزرگترین سرمایه وجود خود یعنی جان پای به نبرد گذاشته و از حریم اسلام تا آخرین قطرات خونم محافظت می کنم.

معبودا ! ای سید و آقام ! به سوی تو رجعتی را آغاز کردم. من را بپذیر!

منبع: مناجات نامه شهدا/ دفتر دوم/ 65

امام علی ( علیه السلام)می فرمایند: سوگند به خدا راه من راه حق حقیقت است ودر این راه من دوستدار شهادت و کشته شدن در راه خدایم…..

منبع:پیشین/ ج 6/ ص 99

آخرین قطرات خونم ای سید و آقایم بزرگ ترین سرمایه حریم اسلام خون دین رجعت رگا شهادت شهید شهیدایرج رضا زاده غسل معبود من را بپذیر مناجات پیکر نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 50
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 88
 خانه
 موضوعات
 آرشیوها
 آخرین نظرات
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رگا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام زمان
  • بدون موضوع
  • خاطره
  • دلنوشته
  • دهه فجر
  • شهدا
    • وصیت نامه
  • فاطمیه
  • مناسبتی
  • کتاب خوانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان