شهادت به آسمان رفتن نیست به خود آمدن است
از دل هزاران شهید عبور کردی
در ایستگاهای بهشت لختی درنگ کردی ، وبرایت روایت کردند وگریستی
به تو گفتن که کربلا همچنان جاری است از عاشورای61هجری تا امروز وفردا
شاید بارها وبارها به هرکدام از قدمگاهای شهیدان که می رسیدی با خود ؛ می گفتی کاش مرا نیز به خیل شهیدان راهی بود
وحسرت می خوردی که چرا از غافله جامانده ای
آری ، زمان ما را ازغافله کربلا دور داشته است اما هنوز می توان آنگونه که سید شهیدان اهل قلم خواست بخواهیم ((کربلا مارا نیز در خیل شهیدان بپذیر ))
به شهر باز میگردی ، دلت برای همین بیابان ها می گیرد،
اولش می خواهی زار بزنی
وگریه کنی
تازه با رفقایت مؤنوس شده بودى ، تازه شهدا را شناخته بودی،تازه فهمیده بودی که هرچه هست در گمنامی ودر همین بیابان هاست …
به خود میایی سبکبار میشوی خیلی چیزها آموخته ای که هرگز نباید فراموششان کنی چنانچه زینب کربلا را فراموش نکرد ..
به شهر که نزدیک میشوی دلت تنگ میشود
برای نخل
برای خاکریز
برای جاده ای که هنوز رد خمپاره ها برآن جامانده بود
برای ترکش هایی که زنگ زده بودند وبرای آسمان مردانی که سال ها بود در ملکوت گم شده بودند ….
زیارت قبول
برای دوستانی که تازه از سفر
سرزمین نور امده ان
به یاد شهید ابراهیم هادی