مباره با نفس
یه بار دیدم دست هادی به طور خاصی سوخته ، ده روز بعد دوباره هادی را دیدم ، بعد از گذشت ده روز هنوز زخم هادی بهتر نشده بود ! به هادی گفتم : این زخم پشت دستت برای چیه ؟ نمی خواست جواب بده و موضوع را عوض می کرد . بالاخره تونستم از زیر زبان او حرف بکشم !
گفت : مدتی قبل ، در یکی از شبها خیلی اذیت شده بـود . می گفت که شیطان با شهوت به سراغ من اومده بود . « من هم چاره ای که به ذهنم رسید این بود که دستم را بسوزونم ! »
#طلبه_شهید_محمدهادی_ذوالفقاری