مهدی شدامام جماعت
یه روز که از منطقه برگشتم سراج دوستام یکی یکی میومدن و میگفتن برادرت که مثل خودته اومده بود و دنبالت میگشته منم تعجب کردم و گفتم برادرای من که اصلا هم سن و تیپ من نیستن حالا هی از اونا اصرار و از من انکار که نه برادرت بوده خلاصه ما هم مونده بودیم تا… بیشتر »