هنوز به کربلا نرفته ام/ بعد از آقا هیچ کس به ما سر نزد
سال 1366 بود. سه سال از شهادت محمدرضا می گذشت. یکی آمد و گفت عده ای از سربازان می خواهند به خانه تان بیایند. پدر رفت سراغ شیرینی زبان و گل هایی که گل فروشی سر خیابان تلنبار کرده بود. مادر هم همراه دخترش به آشپزخانه رفت تا برای سربازان، چای دم کند.… بیشتر »