به نام خدا
نوشته ای از شهید اسکندری در اعتکاف سال 1384
روز سیزدهم ماه رجب در سال 1384 روز تولد حضرت امیر علیه السلام خداوند توفیق داد که برای اولین بار اعتکاف نصیبم شد.
این سه روز می شود انسان خود را محاسبه اعمال نماید قبل اینکه محاسبه اعمالمان بکنند.
بعد از این سه روز باید تحول درون انسان ایجاد شود اگر نشود مثل بنده گناهکار باید امید به خدا داشت، نباید نا امید شد. ایام البیض یعنی سفیدی خورشیدی – نور رجب یعنی ریزش گناهان .
خدایا! یک تحولی در ما ایجاد کن و نامه اعمال ما را سفید کن ، خدایا گناهان را نزد ما زشت و اعمال نیک را نزد ما شیرین قرار بده ، خدایا گناهان را نزد ما دور کن و عبادت را نزد ما نزدیک کن، خدایا پدران ما همسایگان ، دوستان و نزدیکان ما رفتند ولی بیدار نشدیم .
خدایا ما را از خواب غفلت هوشیار و بیدار کن. هنوز غافل هستیم هنوز قلب ما پاک نشده است ، هنوز غفلت وجودم را فرا گرفته هنوز ارتباط وصل نشده . خدایا گناهان برتنم سنگینی می کند و تنم سنگین شده ، خدایا قلبم کدر شده پس قلبم را صیقل کن ، خدایا قلبم را از سیاهی پاک کن.
خدایا چرا غافل هستم؟ چرا خواب رفتم؟ چرا ظلمات تنم و قلبم را گرفته؟ چرا نور تو ، ولایت تو محبت تو در وجودم کم رنگ شده؟ خدایا نور خودت ولایت خودت محبت خودت خوبیهای خودت ، تو را به تمامی خوبان عالم قسم می دهم در وجود من گناهکار در قلب من غافل رسوخ ده. خدایا مگر خود نگفتی ناامید مباش ، مگر خود نگفتی امیدوار باش، مگر خود نگفتی اگر توبه شکستی باز هم بیا ، مگر خود نگفتی مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم ، ما آمدیم اما چگونه آمدیم با کوله بار گناه با کوله بار کبر با کوله بار تکبر با کوله بار مستی دنیا با کوله بار نفس سرکش ،نفسی که از دست خودم در رفته و دیگر نمی توانم آن را هدایت و کنترل کنم.
خدایا کمکم کن و دستم را بگیر. خدایا هدایتم کن و به راه راست و صراط مستقیم خود ما را راهنمایی کن خدایا پشیمانم . خدایا دستم از همه جا قطع شده و فقط فقط تو را دارم، خدایا فقط فقط امیدم به توست ،و اگر امیدم به تو نباشد پس به چه کسی امید ببندم. خدایا این امید به تو است که زنده هستم و گرنه باید از روی فکر دق می کردم و دیگر زنده نبودم ولی همه به همه به امید تو می آیم و به امید بخشش تو زنده می مانم و به امید تو روز را شب وشب را روز می گذرانم ، خدایا قلوب مرا پاک کن خدایا قلوب ما را روف و مهربان کن خدایا تمامی زشتیها را در وجودمن دفن کن خدایا تمامی خوبی ها را در وجودم زیاد کن
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا زمانی که مرا در قبر می گذارند چه کسی به فریادم می رسد همه می روند؟، همه اقوام، دوستان، همسایگان تلاش می کنند بلکه زودتر روی قبر من خاک بریزند و بروند عجله می کند برای رفتن و من را تنها می گذارند من هستم با اعمال زشت خودم من هستم با آن قبر تاریک و تنگ و نمسار .من هستم با بدیهایی که در این دنیا انجام دادم من هستم با اعمال بدم ، من هستم با آن همه گرفتاری من هستم با آن همه دوست داشتنی دنیا خدایا تنم در عالم خاکی می رود و روحم را در عالم برزخی می رود .
خدایا این دنیا مانند آن خوابی بود که بیدار نشدم . من غافل بودم من به رفقا به دوستان به آشنایان به خانواده به اقوام دل خوش کرده بودم واز عشق تو بی خبر بودم و از بزرگی تو بی خبر بودم من غافل بودم چرا؟
خدایا من به وحدانیتت ، به بزرگی به رئوفتت و به وعده های تو ایمان داشتم ولی چه کنم که شیطان در وجودم رخنه کرده بود و من را از یاد تو غافل می کرد. خدایا شیطان را از ما دور کن ، خدایا غفلت را از ما دور کن ، خدایا ما به قیامت تو و روز معاد تو و به پیامبر تو نبوت تو و به امامات امامان تو ایمان داریم. خدایا به توحید تو به واحد بودن تو به قدرت تو به مهربانیت به بزرگی و تواناییت و به تمام خوبیها ی تو ایمان و اعتقاد داریم . شما هم دست ما را بگیر شما هم ما را هدایت کن، شما هم به ما اراده بده که گناه نکنیم خدایا متوسل میشوم به زیارت عاشورا خدایا متوسل میشوم به حضرت زهراس.
خدایا از من آهی از تو نگاهی
خدایا ماه رجب بگذشت و من از خود نگذشتم پس تو از ما بگذر، خدایا موها و محاسنم سفید شد عمری را پشت سرگذاشتم. بدنم ضعیف شد. چشمانم ضعیف شد. توان جسمانیم کم شد. ولی بیدار نشدم . غافل بودم غفلت سرپایم را فرا گرفته بود چه کنم امیدم به مولایم است تنها و تنها امید به تو دارم ای پروردگار جهانیان فقط به بخشندگی به مهربانی تو به بزرگی تو فکر می کنم و امیدوار می شوم . ای خدای بزرگ دستم را بگیر رسوایم مکن آبرویم را مریز تو ستارالعیوب هستی تو پوشاننده عیبها هستی.
پس روز محشر هم ستارالعیوب باش