کتاب و کتابخوانی از منظر اسلام
در عصر «فاطميّون مصر» نيز كتابخانه هاى بزرگى تأسيس شد كه بعضى آنها را «خزانة الكتب» مى دانستند، و اموال سرشارى در جمع آورى انواع كتابها صرف مى كردند، و گاه از يك كتاب نسخه هاى زيادى به خطوط مختلف و با تزيينات گوناگون جمع آورى مى شد؛ تا آنجا كه نوشته اند در كتابخانه اى كه «يعقوب بن كلس» آن را تأسيس كرد 3400 نسخه مختلف «قرآن مجيد»، و 1200 نسخه از «تاريخ طبرى» وجود داشت، و مجموعه كتابهاى آن كتابخانه را يك ميليون و ششصد كتاب نوشته اند كه تنها 6500 نسخه آن كتب ستاره شناسى و هندسه و فلسفه بود.[38]،[39]
ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدّن مى نويسد: «كتابخانه خلفاى فاطمى صدها كتاب مزيّن به نقّاشى، از جمله 2400 قرآن داشته است، كتابخانه خليفه در قاهره در دوران الحاكم بامراللَّه يكصد هزار و در دوران المستنصر دويست هزار كتاب داشت».[40] هر گاه اين اعداد را با تعداد مجلّدات كتابخانه هاى كنونى در بسيارى از شهرها مقايسه كنيم، تفاوت آشكارى در ميان آنها مى بينيم، با اينكه امروز مسأله كثرت كتاب با توجّه به اختراع صنعت چاپ و پيشرفت فوق العاده آن مسأله بسيار ساده اى است؛ در حالى كه در گذشته كه تنها كتابهاى خطّى وجود داشت اين اعداد و ارقام فوق العاده مهم بود.[41]
ویل دورانت در جمله ديگرى می گوید:«در غالب مسجدها كتابخانه اى بود، در بيشتر شهرها نيز كتابخانه هاى عمومى بود كه تعداد زيادى كتاب داشت، و درهاى آن به روى طالبان علم گشوده بود … تنها فهرست كتابهاى موجود در كتابخانه هاى عمومى «رى»، ده جلد قطور شده بود! كتابخانه «بصره» به دانشورانى كه در آنجا مطالعه مى كردند، مقرّرى و اعانه هايى مى داد![42]، هنگامى كه مغولان بغداد را ويران كردند؛ سى و شش كتابخانه عمومى در آنجا بود و اين غير از تعداد بى شمار كتابخانه هاى خصوصى بود، زيرا رسم بود كه هر يك از ثروتمندان مقدار زيادى كتاب داشته باشند![43]، بعضى از بزرگان مانند«صاحب بن عباد» به قدر همه كتابخانه ها اروپا كتاب داشتند، در هيچ يك از كشورهاى جهان به جز چين در ايّام « مينگ هوانگ» نظير شوق و علاقه اى كه از[44]قرن 8 تا 11 ميلادى (دوّم تا پنجم هجرى) در قلمرو اسلام براى جمع آورى كتاب بود به وجود نيامد، و در اين چهار قرن، زندگى فرهنگى مسلمانان به اوج رسيد».[45]،[46]
در بسيارى از قرون ديگر مخصوصاً قرون وسطى كه اروپائيان در تاريك ترين وضع، زندگى مى كردند؛ كشورهاى اسلامى مهد علم و فرهنگ و تمدّن بودند.[47]لیکن در قرون اخير كه بعضى از سران كشورهاى اسلامى به جان يكديگر افتادند و بيگانگان نيز دامن به اين آتش نفاق زدند، دوران ركود و جمود مسلمانان آغاز گرديد، فرهنگ مسلمانان از توسعه و رشد بازمانده و اكثريّت جوامع اسلامی، به رکود علمی مبتلا شده است.[48]
کتاب؛ مهمترین ابزار در انتقال مفاهیم و دانش بشری
بدیهی است مقولۀ كتاب و كتابخوانی هميشه درطول تاريخ آثار فوق العاده اى، در آموزش و پروش و انتقال علوم از نسلى به نسل ديگر و تكامل فرهنگ هاى بشرى ایفا کرده است.[49]
اصولًا تفاهم ميان انسانها و انتقال افكار، با کتاب امکان پذیر است و پيوند ميان هر انسانى را با انسان هاى ديگر در تمام قرون و اعصار و تمام نسل هاى امروز و گذشته و آينده برقرار مى سازد. به همين دليل يكى از دانشمندان مى گويد: «بَيانُ اللِّسانِ تُدْرِسُهُ الاعْوامُ وَ ما تُثْبِتُهُ الاقْلامُ باقٍ عَلَى مَرِّ الايّامِ؛بيان زبان، با گذشت سالها كهنه و فراموش مى شود، ولى آنچه را قلم ثبت مى كند همواره باقى و برقرار است.» و به همين دليل اين معنى در ميان دانشمندان معروف بوده است كه: «تراشيده هاى نوك قلم را زير دست و پا نريزد، چرا كه آن هم احترام دارد!»[50]
رسالت دولت در ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعۀ اسلامی
اگر مسلمين در همان قرون نخستين ظهور اسلام با سرعت شگفت آورى به سوى علوم و فنون و دانش ها روى آوردند و نهضت علمى پردامنه اى را كه بخشى از كرانه هاى آن، به اروپا نيز كشانده شده به وجود آوردند؛ ريشه هاى آن در فرهنگى بود كه اسلام در اين زمينه به آنها آموخته بود، و پر واضح است كه حكومت اسلامى بايد به اين مسأله كه مايه حيات و شكوفايى دين و دنياى آنهااست اهميّت دهد.[51]
در وهلۀ نخست «حكومت اسلامى» موظّف است[52]خواندن و نوشتن را در سطح جامعه اسلامى آن چنان گسترش دهد كه يك فرد بى سواددر جامعه وجود نداشته باشد، و همه از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار گردند؛ و هر گونه كوتاهى در اين زمينه براى حكومت اسلامى مسئوليّت آفرين است.[53]
هم چنین حكومت اسلامى بايد براى تشويق علما و دانشمندان و نويسندگان و محقّقان از تمام وسايل استفاده كند؛ و آنچه انگيزه تقويت اين كار مى شود، فراهم سازد؛ براى خلق آثار بديع علمى امتيازات و جوايز قابل ملاحظه قائل شود، و مقام عالمان و دانشمندان و محقّقان را آن چنان گرامى دارد؛ كه همه قشرها تشويق به علم و دانش شوند.[54]
توسعه مدارس و دانشگاه ها و تعمق برنامه هاى آن، و بهره گيرى از ابتكارات دانشمندان اسلامى، و حتّى محققّان بيگانه، در اين زمينه بايد در رأس برنامه هاى حكومت اسلامى باشد؛ و مطالبات اسلام در آیات و روایات را در اين مقوله تحقق بخشد.[55]
افزایش تعداد کتابخانه های عمومی؛ رسالت کلیدی دولت در ترویج کتابخوانی
فلسفه تشكيل كتاب و كتابخانه از قديمى ترين ايّام براى انسانها شناخته شده است؛ به همين دليل از هزاران سال پيش كتابخانه ها در نقاط مختلف جهان تشكيل يافت هر چند بعضى بسيار ساده و ابتدايى بود.[56] در این میان تعليمات اسلام به شدت بر پيشرفت امر آموزش و پرورش و تأسيس كتابخانه ها و شكوفايى علم و دانش مؤثّر تأکید دارد،[57]
لذا يكى از وظايف مهمّ حكومت اسلامى در ترویج فرهنگ مطالعه، تشكيل [58]كتابخانه عمومى است؛ چرا كه بسيارى از مردم قدرت تهيّه كتاب هاى متعدّد را ندارند؛ در حالى كه خواهان علم و طالب دانش اند، و به فرض كه توانايى دانش داشته باشند ضرورتى ندارد كه سرمايه هاى عظيمى در هر خانه معطّل بماند، چه بهتر كه به صورت كتابخانه هاى عمومى در آيد كه هم صرفه جوى فراوانى در هزينه ها بشود، و هم عموم مردم از هر قشر و هر طبقه اعم از فقير و غنى و متوسّط و كوچك و بزرگ دسترسى به انواع كتاب هاى دينى و علمى و ادبى و تاريخى و سياسى داشته باشند.[59]
با این تفاسیر تشكيل كتابخانه هاى عمومى و خصوصى براى توده مردم و براى خصوص محقّقان و دانشمندان، به نحوی كه فراگير علوم مختلف باشد، از وظايف اصلی دولت است و هرگونه سرمايه گذارى در اين راه نه تنها مطلوب شارع مقدّس اسلام است، بلكه سبب [60] قدرت و قوّت مسلمين و مبارزه با نابسامانى ها و ناهنجارى ها و مفاسد مختلف فردى و اجتماعى، و نيز سبب پيشرفت جامعه اسلامى خواهد شد.[61]
زیرا وسايل ارتباط جمعى در حكومت اسلامى نمى تواند تنها در اختيار مسائل خبرى و سياسى و سرگرمى بوده باشد؛ بلكه بايد بخش عظيمى از آن به نشر علوم و دانش ها به صورتى كه مطبوع همه طباع افتد بپردازند؛ و آخرين دستاوردهای علمى در عرصه های مختلف اعم از علوم انسانی و علوم فنی و تجربی در نخستين فرصت به صورت گسترده در جامعه اسلامى نشر يابد، تا ازهر گونه رکورد علمی و عقب ماندگى فکری مسلمين جلوگيرى شود.[62]
اصلاح مطالعه؛ نقشه راه اصلاح فرهنگ جامعه
بی شک انسان يك موجود فرهنگى است، يعنى اعمال و رفتار او بازتابى از مجموعه تفكّرات و آگاهى هاى اوست، و هر گونه اصلاح و دگرگونى در وضع جامعه بدون نفوذ در فكر و روح او امكان پذير نيست ؛ درست به همين دليل در جوامع امروزى براى رسيدن به اهداف مختلف سياسى و اجتماعى و نظامى و اقتصادى به ویژه مقابله با چالش های فرهنگی، باید سعى شود با وسايل ارتباط جمعى به ویژه كتاب و ترویج فرهنگ مطالعه در راستای ارتقای فرهنگ جامعه عمل شود ، بسيارى از آگاهان ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعۀ اسلامی را به عنوان نقشه صحيح در اصلاح فرهنگ [63] و مهمترين ركن جامعه[64] مى شناسند، البته تحقق این مهم، سرمايه گذارى بسيار سنگينى را می طلبد.[65]
اين يك واقعيّت است نه مبالغه و اغراق؛ چرا كه اگر برای ترویج فرهنگ کتابخوانی در طريق نشر فرهنگ صحيح و سالم، برنامه ريزى جامع و مؤثّرى داشته باشند؛ محيط قانون گذارى و اجرائى و قضائى سالم مى شود؛ و بار همه آنها سبك تر مى گردد و افراد جامعه به صورت خودكار به وظايف خويش عمل مى كنند.[66]
سخن آخر
بی شک تأکید بر ضرورت بسط و گسترش فرهنگ کتابخوانی در جامعه شاه کلید دست یابی به قلّه هاى معرفت و فرهنگ و تمدّن است،[67] به ویژه آنکه در فرهنگ اسلام علم و عالم و دانشمند حرف اول را مى زنند و ساير مواهب الهى تحت سلطه و سيطره آنهاست.[68]
اميدواريم بار ديگر مسلمانان با الهام گرفتن از دستورهاى اسلام و بر مبنای عنصر کتاب و ترویج کتابخوانی، نهضت علمى خود را تعقيب كنند[69] و تمدن نوین اسلامی را پایه ریزی نمایند.[70]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] اسلام در يك نگاه ؛ ص17.
[2] همان.
[3] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص278.
[4] همان.
[5] ميزان الحكمة؛ ب 2831؛ ح 13330.
[6] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص165.
[7] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص279.
[8] همان.
[9] همان ؛ ص282.
[10] سوره قلم؛ آيه 1.
[11] سوره علق؛ آيه 3- 5 .
[12] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص276.
[13] سوره بقره؛ آيه 282.
[14] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص276.
[15] سورۀ بقره؛ آیۀ282.
[16] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص281.
[17] همان.
[18] همان ؛ ص278.
[19] همان؛ ص 279.
[20] همان؛ ص282.
[21] بحار الانوار؛ ج 2؛ ص 151 .
[22] كنز العمال؛ ح 28733 .
[23] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص282.
[24] بحار الانوار؛ ج 2؛ ص 150 .
[25]فروع كافى؛ ج 5؛ ص 155 .
[26] غرر الحكم .
[27] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 283.
[28] الشهاب فى الحكم و الآداب؛ ص 22 .
[29] پيام قرآن، ج 10، ص283.
[30] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص611.
[31] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص287.
[32] همان.
[33] تاريخ تمدن جرجى زيدان؛ج 3؛ ص 228 .
[34] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص287.
[35] تاريخ تمدن جرجى زيدان؛ ج 3؛ ص 203.
[36] پيام قرآن، ج 10، ص 288.
[37] همان.
[38] تاريخ تمدن جرجى زيدان؛ ج 3؛ ص 231.
[39] پيام قرآن، ج 10، ص 288.
[40] تاريخ تمدن ويل دورانت؛ ج 4؛ ص 367 .
[41] پيام قرآن، ج 10، ص: 289.
[42] همان.
[43] همان.
[44] همان.
[45] تاريخ تمدن ويل دورانت؛ ج 4؛ ص 304 .
[46] پيام قرآن، ج 10، ص 290.
[47] همان.
[48] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 612.
[49] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص276.
[50] همان ؛ ص280.
[51] همان ؛ ص285.
[52] همان.
[53] همان.
[54] همان؛ ص 286.
[55] همان.
[56] همان؛ص 287.
[57] همان؛ ص 290.
[58] همان ؛ ص286.
[59] همان؛ ص 287.
[60] همان ؛ ص285.
[61] همان؛ ص 286.
[62] همان.
[63] فيلسوف نماها ؛ ص39.
[64] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص241.
[65] همان.
[66] همان.
[67] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص417.
[68] همان ؛ ج 13 ؛ ص198.
[69] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 612.
[70] اسلام و آزادى بردگان ؛ ص41.
صفحات: 1· 2