عبدالرحمان بن ملجم مرادي و برك بن عبدالله تميمي و عمرو بن بكر تميمي - از فراريان جنگ نهروان - در يكي از شبها در مكه گرد هم آمدند تا اوضاع آن روز و خونريزيها و جنگهاي داخلي را بررسي كنند. سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزي و برادركشي علي (علیه السلام) و معاويه و عمروعاص هستند. اين سه نفر با هم پيمان بستند و آن را به سوگند مؤكد كردند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكي از سه نفر گردد. ابن ملجم متعهد قتل علي (علیه السلام) شد و عمرو بن بكر عهده دار كشتن عمروعاص گرديد و برك بن عبدالله نيز قتل معاويه را به عهده گرفت. نقشه ي اين توطئه به طور محرمانه در مكه كشيده شد و براي اينكه هر سه نفر در يك وقت هدف خود را عملي سازند، شب نوزدهم ماه مبارك رمضان را تعيين كردند و هر يك براي انجام مأموريت خود به سوي شهر مورد نظر خود حركت كرد. اما در اين ميان، ترور معاويه و عمرو عاص نافرجام ماند و اين تنها ابن ملجم بود كه توانست در عمليات شهادت اميرالمومنين (علیه السلام) در شب نوزدهم ماه رمضان موفق باشد.
ابن حزم اندلسي، ميگويد اجماع بين مسلمانان است كه ابنملجم ، براي كشتن حضرت علي (عليهالسلام) اجتهاد كرده و خود را بر حق ميدانست! او در اين باره مينويسد: «اجماع بين مسلمانان است كه ابنملجم ، براي كشتن حضرت علي (عليهالسلام) اجتهاد كرده و خود را بر حق ميدانست و به همين علت «عمران بن حطان» شاعر صفريه (گروهي از خوارج) ميگويد: چه ضربتي زد آن نيكوكار كه از آن جز رسيدن به رضاي خدا هدفي نداشت! من وقتي او را به ياد ميآورم، او را ميبينم كه ترازوي عملش نزد خدا از همه پرتر است!»[1]
ساير منابع مورد توجه وهابيت نيز شبيه همين مطلب را در دفاع از ابنملجم مطرح كردهاند و حتي برخي نوشتهاند: قاتل علي (عليهالسلام) اهل روزه و نماز بود و براي محبت خدا او را كشت! كه به عنوان نمونه ميتوان به اين موارد اشاره كرد: «كتاب الأم» شافعي، «مختصر» مزني، «المجموع» نووي، «مغني المحتاج» و «الجوهر النقي».[2]
ابن تيميه كه بايد وي را پدر معنوي و فكري وهابيت دانست، نيز ميگويد: «كسي كه علي را كشت، نماز ميخواند و روزه ميگرفت و قرآن ميخواند، و او را با اين اعتقاد كشت كه خدا و رسول او كشتن علي را دوست ميدارند، و اين كار را به گمان خويش در راه محبت خدا و رسولش انجام داده بود! اگر چه در اين كار گمراه و بدعتگذار بود!»[3] ابن تيميه در جاي ديگر قاتل علي (عليهالسلام) را عابدترين مردم معرفي ميكند و مينويسد: « يكي از خوارج علي را كشت كه نام او عبدالرحمن بن ملجم مرادي بود، كه با اينهمه از عابدترين مردم زمان و از اهل علم بود!»[4]
اين در حالي است كه رسول خدا قاتل اميرمومنان علي بن ابي طالب را «أشقى الناس» معرفي كرده و او را مانند كشنده ناقه صالح ميداند.[5] ابن حجر هيثمي در «الصواعق المحرقة» با سند صحيح روايت ذيل را نقل كرده: «طبراني و ابويعلي با سندي كه همه راويان آن ثقه هستند، غير از يك نفر، كه او نيز توثيق شده است، از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت ميكند كه روزي به علي (عليهالسلام) فرمود: چه كسي شقيترين امتهاي اولين است؟ در پاسخ فرمود: كسي كه ناقه را پي كرد، اي رسول خدا!
آن حضرت فرمودند: راست گفتي. سپس فرمودند: چه كسي شقيترين امتهاي آخرين است؟ فرمود: اي رسول خدا! آگاه نيستم. آن حضرت فرمودند: كسي كه به تو در اينجا ضربه خواهد زد، و با دست به پيشاني آن حضرت اشاره كردند.[6] شبيه اين روايت در ساير مصادر نيز ذكر شده است. [7]
اما در نهايت بايد گفت روح همه فضائل ذكر شده براي شب قدر، «تقرب الهى» است كه با احياى شب، ذكر خدا، توبه واستغفار وتلاوت قرآن، و… حاصل مى شود. و هر كس به اندازه مقام ومعرفتش از اين شب بهره مى برد؛ اميرالمومنين (علیه السلام) نيز كه انسان كامل است در بالاترين مرتبه ها از آن بهره مند مى شود. آن كس كه در شأن او آنقدر روايت و آيه وجود دارد كه از شمارش خارج است سزاوار است كه در بالا ترين شب ها و با انجام افضل اعمال ودر بهترين ساعات و… به نيكو ترين صورتِ به تقرب الهى نائل شود به همين جهت است كه در هنگام ضربه خوردن و يا شهادتش فرمود:
«فزت ورب الكعبه»: «به خداى كعبه قسم كه رستگار شدم»
پي نوشت:
[1] . ابن حزم اندلسي، المحلى، (بيروت، دار الآفاق الجديدة، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي)، ج10، ص484. [وَلاَ خلاَفَ بين أَحَدٍ من الْأُمَّة في أَنَّ عَبْدَ الرحمن بن مُلْجَمٍ لم يقْتُلْ عَليا رضي الله عنه إِلاَّ مُتَأَوِّلاً مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ على صَوَابٍ وفي ذلك يقول عمْرَانُ بن حطَّانَ شَاعرُ الصِّفْرِية :
يا ضَرْبَةً من تَقي ما أَرَادَ بها/إِلاَّ ليبْلُغَ من ذي الْعَرْشِ رِضْوَانًا
إنِّي لأذكره حينا فَأَحْسَبُـهُ/أوفي الْبَــرِّية عنْــدَ اللَّه ميزانًا]
[2] . شافعي، كتاب الأمّ، ج4، ص229؛ اسماعيل مزني، مختصر المزني، ص256؛ نووي، المجموع، ج19، ص197؛ شربيني، مغني المحتاج، ج4، ص124؛ مارديني، الجوهر النقي، ج8، ص58.
[3] . ابن تيميه، منهاج السنة، ج1، ص153. [والذي قتل علياً كان يصلّي ويصوم ويقرأ القرآن، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحب قتل علي، وفعل ذلك محبة للّه ورسوله في زعمه ، وإن كان في ذلك ضالاً مبتدعاً]
[4] . ابن تيميه، منهاج السنة، ج5، ص47. [قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع كونه كان من أعبد الناس وأهل العلم]
[5] . احمد حنبل، مسند احمد، ج1، ص130؛نسائي، السنن الكبري، ج5، ص153؛ نسائي، خصائص اميرالمومنين، ص129؛ ابن عبدالبر قرطبي، الاستيعاب، ج3، ص1126؛ ضحاك، الآحاد و المثاني، ج1، ص147؛زيلعي، تخريج الاحاديث و الآثار، ج1، ص465؛ سيوطي، الجامع الصغير، ج1، ص437؛ هيثمي، مجمع الزوائد، ج7، ص14.
[6] . ابن حجر هيثمي، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، ص362 (لبنان، مؤسسة الرسالة، 1417ق، چ اول، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي و كامل محمد الخراط). [وروى الطبراني وأبو يعلى بسند رجاله ثقات إلا واحدا منهم فإنه موثق أيضا أنه صلى الله عليه وسلم قال له يوما من أشقى الأولين قال الذي عقر الناقة يا رسول الله قال صدقت قال فمن أشقى الآخرين ؟ قال لا علم لي يا رسول الله قال : الذي يضربك على هذه وأشار صلى الله عليه وسلم إلى يافوخه]
[7] المعجم الكبير ج 2 ص 247 و ش 2037 ج 8 ص 38 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي.
الاستيعاب ج 3 ص 1125 لابن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي
المبسوط للسرخسي ج 30 ص 212 لشمس الدين السرخسي الوفاة: 483 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت
الكشاف ج 2 ص 115 للزمخشري الخوارزمي الوفاة: 538 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : عبد الرزاق المهدي.
المنتظم ج 5 ص 174 لابن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى
اسد الغابة ج 4 ص 126 لابن الأثير الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عادل أحمد الرفاعي
الطبقات الكبرى ج 3 ص 35
الإمامة و السياسة ج 1 ص 182
أنساب الأشراف ج 3 ص 259
تاريخ مدينه دمشق ج 42 ص 550
مسند احمد ج 1 ص 130
خصائص اميرالمومنين نسائي ص 39
سنن كبراي بيهقي ج 8 ص 59.