رگا

خدایا بصیرمان باش تا از مسیر برنگردیم...!

فی سبیل الله باجنگ کفارداعشی رفت

ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا

در دوره آموزشی برای ورود به مجموعه سپاه و ملبس به لباس سبز پاسداری شدن با علی آقا هم گردان بودم . در دانشگاه امام حسین (علیه السلام) که زادگاه تولد میثاق و عهد وپیمان پاسداران است ، هنوز صدای آهنگین پوتین هاو لگد کوب کردن آسفالت میدان صبحگاه توسط بچه ها در رژه در زوایا و خفایای ذهنم خطور می کند وهمچنین برگزاری یادواره شهدا ومراسم هیئت ودیگر مراسم ها .

در یکی از روزهایی که حدود یک ماه از تاریخ شروع آموزش مان گذشته بود در میدان صبحگاه دانشگاه بودیم و همه گردان ها تجمیع بودند ،فرمانده گفت باید دو نفر از گردان ما به گردان دیگری برود . پس از بحث وگفتگو گفتند که قرعه کشی می کنیم . یکی از آن دو اسمی که درآمد اسم من بود . من هم اصلاً راغب نبودم که بروم گردان دیگر . چون خیلی از رفقا وبچه محل ها تو این گردان بودند.

خلاصه پیش فرمانده که رفتم از من اصرار واز ایشان انکار وبی فایده بود . بعد علی آقا عبداللهی آمد وگفت من به جایت می روم گردانی که باید بروی .از همان موقع روحیه ایثار وشهادت را در خودش تقویت کرده بود وفکر کنم این گذشت وفداکاری برای من ایثار بزرگی جلوه می نمود وگرنه خیلی بزرگ تراز آن ایثاراین بود که با داشتن همسر و فرزند برای جهاد فی سبیل الله به جنگ با کفار داعشی برود و الآن که سر سفره ارباب بی کفنش متنعم است تنها فرزندش ۱۶ ماهه است .

منبع:

خاطرات شهدا،24بهمن

خاطره خاطره از شهدا خاطره ای از شهید نظر دهید »

کاش مادرمیدانست...

ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا

نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب میریزد

آخرین بار است

نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار بود

اگر میدانست  آنقدر به تماشایت  مینشست که او را هم با خود بیری

مادر نمیدانست سفارشاتت به ما برای چیست

مادر نمیدانست نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست

مادر نمیدانست چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهش کردی

مادر نمیدانست خداحافظی بی برگشت چیست

مادر نمیدانست…

اما حال خوب میداند

خوب میداند تنهایی چیست

خوب میداند دلتنگی چیست

خوب میداند استخوان ندیده چیست

خوب میداند تشیع بی جنازه چیست

حال خوب از بر است پدر بودن را

آن روزها فقط شنیده بود

اما حال با تمام وجودش لمسش کرده

کاش مادر میدانست …

منبع:

دلنوشته

دلنوشته دلنوشته درموردشهدا دلنوشته شهدا نظر دهید »

مثل شهداگناه کنیم!!!!!!

ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا

اگر می خواید شهید بشید …

اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید …..

آرزوی شهادت دارید …

دعا نکنید جنگ بشه ….

برید مثل شهدا گناه کنید …!

گناه کنید تا زمینه ی شهادت براتون فراهم بشه….!

ولی مثل شهدا گناه کنیم !….

نه مثل من نه مثل رفیقا مون تو خیابون!

شهید حسین … فرمانده گردان سلمان یه دفتر داشت گناهاشو توش می نوشت ..

یه مدت دفترش دست من بود…      

نگاه کردم یه روز یکی دو خط زیادتر  نوشته بود .گفتم چه گناه بزرگی کرده که این جا نوشته …

دیدم نوشته .. می خوام برم دو رکعت نماز بخونم استغفار کنم …

از ساعت 10 تا 10.10دقیقه با بچه ها خندیدیم ….10 دقیقه وقت خدا رو ضایع کردم …وقت خدا رو تلف کردم.

حالا  ما امروز چقدر جک می گیم؟

ا م اس می زنیم همین جوری چت می کنیم …همه چی…

چه قدر از این 10 دقیقه های وقت خدا رو ما داریم تلف می کنیم؟ بیایم مثل حسین … گناه کنیم دیگه نه؟

مثل اون بچه 15 ساله که تازه نماز بهش واجب شده بود تو اردوگاه کارون …

شب نمی تونستی راه بری از بس قبر کنده بودن بچه ها تو اردوگاه …شب می رفتن می نشستن تو این قبر ها زیارت عاشورا می خوندن نماز شب …گریه زاری …که چی؟

که خدایا گناهان من رو ببخش اخه یه بچه 15 ساله مگه چه گناهی داره؟

گیر می دادی بهشون که مگه گناه تو چیه که این قدر گریه می کنی؟ …. زار می زنی خدایا من رو ببخش.

 گفت : دیشب می خواستم نماز شب بخونم خواب موندم  … نماز ظهرم رو اول وقت نخوندم .

این گناه یه بچه بسیجی خط مقدمه دیگه نه؟

بیایم مثل اونا گناه کنیم اگر می خوایم گناه بکنیم مثل اونا گناه کنیم 

منبع:

خاطره ازشهدا.19فروردین

 

خاطره از شهدا خاطره ای از شهید نظر دهید »

شهیدعشق

ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا

به دنبال عملیات ارتش و نیروهای مردمی عراق برای آزادسازی «رمادی» از اشغال «مزدوران سعودی» و پیروان اسلام آمریکایی»، نبردهای سنگینی رخ داد که تعدادی از رزمنده گان مدافع حرمِ عراقی در آن ها به شهادت رسیدند.

آن چه پیش رو دارید، متن آخرین پیامک یک «مدافع حرمِ» عراقی به مادرش را به ثبت رسانده که از میان حلقه‌ی محاصره دشمن ارسال‌ شده است.

ترجمه‌ی «پیامک» به این قرار است: «مادر! ما توی الرمادی محاصره شدیم و مهماتمون هم تموم شده.اگه بعدِ یه ساعت تماس نگرفتم، منو حلال کن و مواظب سجادم و زینبم باش.» و مادر در جواب پسرش نوشته است: «خدابه‌همراهت مادر.اونا رو رو چشمام می ذارم.تو نگران نباش. شهادت گوارای وجودت.»
مثنوی «در مقتل عشق» تقدیم به این دلدادۀِ حضرت زهرا سلام‌الله علیها ، شهیدِ عراقی مدافع حرم که در جبهه الرمادی به شهادت رسید و کودکانش سجاد و زینب .

منبع:

خاطره ای ازشهیدمدافع حرم عراقی،یکشنبه 28شهریور

خاطره ای از شهید خاطره ای ازشهیدعراقی نظر دهید »

مهدی شدامام جماعت

ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا

 

 

یه روز که از منطقه برگشتم سراج دوستام یکی یکی میومدن و میگفتن برادرت که مثل خودته اومده بود و دنبالت میگشته

منم تعجب کردم و گفتم برادرای من که اصلا هم سن و تیپ من نیستن

حالا هی از اونا اصرار و از من انکار که نه برادرت بوده

خلاصه ما هم مونده بودیم تا اینکه “مهدی” رو برای اولین بار دیدیم و معلوم شد یه نفر به اون گفته یکی از بچه ها شبیه خودته و آدرس مارو به “مهدی” داده

خلاصه احوالپرسی و شوخی خنده شروع شد و رسیدیم موقع نماز

دنبال یه “امام” جماعت میگشتیم که به اتفاق برو بچ به زور “مهدی” رو فرستادیم جلو و “مهدی” شد “امام” جماعت

البته “مهدی” خودش قبول نمیکرد

از اونجایی هم که “مهدی” شمال بود و ماجنوب خیلی توفیق نداشتیم تو رکابش باشیم.

منبع:

خاطره ای ازدوست شهیدمدافع حرم مهدی صابری.چهارشنبه،16

فروردین

 

 

خاطره خاطره از شهدا خاطره انسانهای بزرگ خاطره ای از شهید نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 65
  • ...
  • 66
  • 67
  • 68
  • ...
  • 69
  • ...
  • 70
  • 71
  • 72
  • ...
  • 88
 خانه
 موضوعات
 آرشیوها
 آخرین نظرات
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رگا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام زمان
  • بدون موضوع
  • خاطره
  • دلنوشته
  • دهه فجر
  • شهدا
    • وصیت نامه
  • فاطمیه
  • مناسبتی
  • کتاب خوانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان