رگا

خدایا بصیرمان باش تا از مسیر برنگردیم...!

اخلاص 

ارسال شده در 6 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

همه لباس مخصوص جبهه پوشیده بودند به‌ جز علیرضا .

به ‌سختی در میان جمعیت پیداش کردم .
گفتم : « علیرضا چرا لباس نپوشیدی ؟! مگه نمیخوای بری جبهه ؟!»
گفت : « من به خاطر خدا به جبهه میرم .
دوست ندارم کسی منو در این لباس ببینه و بگه پسر فلانی هم رزمنده ست ؛
نمی‌خوام کارم برای دیگران باشه ،
میخوام فقط برای خدا به جبهه برم …»

#شهید_علیرضا_نکونام 
دانشجوی دانشگاه علوم اسلامی رضوی

به یاد رشادتها و جانفشانیهای بی ریا و خالصانه شهدا …

اخلاص اسلام برای خدا جبهه دانشجو دانشگاه دانشگاه علوم اسلامی رضوری رزمنده رضوی رگا شهدا شهید شهید علیرضا نکونام علوم علیرضا نکونام لباس مخصوص نظر دهید »

درسی که رزمندگان به منافقین دادند

ارسال شده در 6 مرداد 1397 توسط افسر جوان...نوری در شهدا

جعفر همتی که در نشست شورای هماهنگی حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه سخن می‌گفت یادآور شد: دشمن در جنگ تحمیلی دچار سه اشتباه استراتژیک شد که اولین آن حمله به ایران بود. صدام می‌خواست در عرض یک هفته ایران را تسخیر و بخش‌های عرب نشین آن را جدا کند و این توهمی بود که صدام و هم پیمانانش دچار آن شدند.

وی ادامه داد: همچنین این تصور برای دشمنان بوجود آمده بود که اگر دست به اقدامی بزنند، مردم نیز از بدنه نظام جدا خواهند شد و می‌توانند پیروز باشند. موضوعی که کاملا برعکس رقم خورد.

مشاور عالی استاندار کرمانشاه با بیان اینکه منافقین خدمات خوبی به صدام کردند، توضیح داد: آنها با نفوذ خود در کشور و نیز با آشنایی که با ایران داشتند اقداماتی کردند و نوکری خود را به استکبار نشان دادند، اما عملیات مرصاد تسویه حسابی بین نیروهای اسلام و نیروهای کفر در پایان جنگ بود.

وی افزود: دشمن در اشتباهی دیگر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران را ناشی از ضعف ایران تلقی کرد، لذا از ۳۱ تیر حملات گسترده‌ای را علیه کشور ما آغاز کرد، چراکه که فکر می کردند نیروهای ما توان مقابله را ندارند. طبق گزارش داخلی سازمان نفاق، سران منافقین در ۳۱ تیر تمام نیروهای خود را از سراسر دنیا فراخواندند و پس از برگزاری جلسه و تجهیز آنان، دو روز بعد به سمت کرمانشاه حرکت کردند.

همتی خاطرنشان کرد: صدام با حدود دو میلیون سرباز و نیرو نتوانست در جنگ تحمیلی درمقابل ایران بایستد و منافقین توهم داشتند که با پنج هزار نیرو می‌توانند ایران را به تصرف خود درآورند. پس از این اعلام امام راحل(ره) خیل عظیمی از مردم ایران به سوی کرمانشاه راهی شدند.

وی با بیان اینکه در عملیات مرصاد هزار و ۳۰۴ نفر از منافقین کوردل به هلاکت رسیدند.نیروهای اسلام تا حدود یک ماه پس از این عملیات در کوه‌ها و جاده‌های کرمانشاه اقدام به دستگیری و هلاکت نیروهای منافقین می‌کردند، لذا آماری که منافقین از کشته‌های خود می‌دهند بسیار بیش از آن است.

همتی گفت:دراین عملیات طومار نفاق بطور کامل پیچیده شد. نیروهای انقلاب در عملیات مرصاد درسی به منافقین دادند که تاکنون جرات اقدام علیه جمهوری اسلامی را پیدانکرده‌اند و امروز آنان در جایگاه ذلت و ایران در جایگاه اقتدار است.
منبع: ایسنا

ایران جهاد و مقاومت جهاد و مقاومت درسی که رزمندگان به منافقین دادند درسی که رزمندگان به منافقین دادند دفاع مقدس رزمندگان رزمندگان اسلام رگا صدام منافقین 1 نظر »

وقتی فرماندهان از شهادت این چند نفر منقلب شدند

ارسال شده در 6 مرداد 1397 توسط افسر جوان...نوری در شهدا

هنوز درگیری‌های عملیات مرحله‌ی آخر عملیات والفجر4 تمام نشده که جلسه‌ای برای اعلام شهادت بعضی مسئولان لشکر27 محمد رسول‌الله در منطقه‌ی عملیاتی تشکیل می‌شود. متن زیر، دستنوشته‌ی راوی لشکر 27 (اسدالله توفیقی) از آن جلسه است:
«تاریخ: 30/8/1362
افراد: [محمدابراهیم] همت، [عباس] کریمی، [سید محمدرضا] دستواره، [محمد] عبادیان، اکبر رنجدیده، [سعید] مهتدی، [محمد (اسماعیل)] کوثری، [جعفر] جهروتی، صبوری، [ابراهیم] کساییان، ترک، ثمنی، [جعفر عقیل] محتشم، خزایی، امیر چیذری، نصرت‌الله اکبری، محمدرضا کارور، اسماعیل غلامی، حاجی‌خانی، حسین اسکندرلو، هاشمی، سعید قاسمی، گودرزی، نوری‌نژاد، [رسول] توکلی، کاظمی.
موضوع: عزاداری به مناسبت شهادت حاج‌عباس ورامینی، مسئول ستاد لشکر و سایر شهدای عملیات والفجر4 ـ گزارش آمار شهدا و مجروحین گردان‌ها و تعداد نیرروهای موجود آنها.
مکان: مسجد ستاد لشکر در موقعیت حاج‌احمد متوسلیان [در منطقه عملیاتی والفجر4]
زمان: [ساعت] 14:30
راوی: قرآن توسط برادر محمد کوثری قرائت شد.
[محمدابراهیم] همت: بدون شک، بشریت در جهت رسیدن به اهدافی که مورد نظر[ش] است، سرمایه‌گذاری می‌نماید. پس در این رابطه، در راه رسیدن به اهداف مقدس اسلام، ما باید سرمایه‌گذاری بی‌شمار و عظیمی را بنماییم. [به‌خصوص] بهای زیادی باید در جهت نگهداری انقلاب اسلامی و اهداف مقدس آن بپردازیم، که در همین رابطه، باید همه ما، برادران بسیار عزیزی را مانند برادران [علی‌اکبر] حاجی‌پور، [ابراهیم‌علی] معصومی، حاج‌عباس ورامینی، [جعفر] نجفی [آشتیانی]، موسوی و … بدهیم.
راوی: در این هنگام، همة برادران حاضر در جلسه منقلب شدند، زیرا تا آن لحظه هیچ یک از برادران اطلاع نداشتند که حاج‌عباس ورامینی و حاج‌نجفی شهید شده‌اند. در ادامه، ذکر مصیبت و زیارت عاشورا توسط برادر محمد [اسماعیل] کوثری خوانده شد و سپس حاج‌همت مطلب خود را ادامه داد و قرار شد که فرماندهان گزارش بدهند.»

حضور حاج محمدابراهیم همت، فرمانده لشکر27 در مراسم هفتم شهادت حاج عباس ورامینی / این عکس برای نخستین بار منتشر می‌شود

پ.ن1: متن بالا بریده‌ای از کتاب «در هیاهوی سکوت» (زندگی شهید عباس ورامینی) است که برای نخستین بار منتشر می‌شود.
پ.ن2: «در هیاهوی سکوت» به زودی از طرف انتشارات 27 بعثت به چاپ می‌رسد.

 
 

اسدالله توفیقی اسلام اکبر رنجدیده حاج محمدابراهیم همت حاج‌احمد متوسلیان حاج‌همت در هیاهوی سکوت رگا زندگی شهید عباس ورامینی سعید مهتدی سید محمودرضا دستواره شهادت شهادت حاج عباس ورامینی شهادت حاح عباس ورامینی شهدا شهید عباس کریمی عباس کریمی عملیات والفجر4 فرمانده فرمانده لشکر27 لشکر لشکر27 محمد رسول‌الله محمد عبادیان محمدابراهیم همت مقدس وقتی فرماندهان از شهادت این چند نفر منقلب شدند گردان‌ 2 نظر »

کرامات سردار شهید امام رضایی

ارسال شده در 6 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

#سردار_شهید_سید_کوچک_موسوی 

در روزهای اول ازدواج، همسرم ماجرای عجیبی را که برای یکی از دوستان نزدیکش اتفاق افتاده بود برایم این چنین نقل کرد: یکی از دوستانم را که قبلا با هم همکلاس بودیم و مدتی از او بی خبر بودم در روز جمعه ای در محل برگزاری نماز جمعه شیراز ملاقات کردم.

چون تا حدودی در جریان مشکلاتش در خصوص ازدواجش بودم، از او در این خصوص سئوال کردم که با چشم گریان ماجرا را این چنین برایم بیان کرد.

وقتي از سوی خانواده تحت فشار قرار گرفتم تا علی رغم میل باطنی از بین چند خواستگاری که داشتم یکی را انتخاب کنم. از آنها اجازه گرفتم که ابتدا به زیارت امام رضا(علیه السلام) مشرف بشوم و بعداً تصمیم بگیرم.

روز اول که به پابوس آقا مشرف شدم خیلی بی تابی کردم و از آقا امام رضا (علیه السلام) تقاضای یاری کردم .

همان شب بود که خواب ديدم در گلزار شهداء شهر شیراز بالای سر مزار شهیدی بنام #سیّد-کوچک-موسوی ایستاده ام . ندایی به من می گفت آن جوانی که مقابل قبر شهيد نشسته همان فرد مورد نظر برای ازدواج با شماست.

از سفر که برگشتم چند روز بعد به گلزار شهداء رفتم. برایم خیلی عجیب بود همه چیز مثل خوابی بود که دیده بودم و جوانی هم آنجا نشسته بود.

برای اینکه مطمئن شوم از او سؤال کردم ساعت چند است، وقتی خواست جواب بدهد، چهره اش را دیدم ،خودش بود.

در فکر بودم که این ماجرا چطور ادامه پیدا خواهد کرد، که ناگهان خانمی دستش را روی شانه ام گذاشت بعد از سلام و احوال پرسی از مجرد بودنم سئوال کرد و هنگامی که مطمئن شد مجرد هستم آدرس گرفت تا برای پسرش (همان جوان) به خواستگاری بیایید و من هم آدرس دادم و چند روز بعد آمدند و بدون هیچ مشکلی ازدواج کردیم.

نکته جالب اینکه گفت: اگر یادت باشد من خیلی علاقه داشتم اسم همسرم رضا باشد و همين طور هم شد.

نقل از: سید محمد بنی هاشمی  

منبع: سایت شهدای فارس

ازدواج امام رضا امام رضا علیه السلام خواستگاری رگا سردار سردار شهید امام رضایی سردار شهید سید کوچک موسوی سید کوچک موسوی شهید شهید سید کوچک موسوی مشهد گلزار شهدا نظر دهید »

کار هر روز مار...

ارسال شده در 6 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

قبل از عملیات کربلای یک، در سال ١٣٦٥ بود یک روزی پس از استراحت کوتاه که از شناسایی شب قبل برگشته بودیم، دیدم #شهید_خیر_آبادی تنهایی به سمت سنگری که کمی از خط مقدم فاصله داشت می رفت و پس از ساعتی بر می گردد. یک روز کنجکاو شدم و تصمیم گرفتم نقی را تعقیب کنم و ببینم به کجا می رود.

چند صد متری که از محل اردوگاه سنگر پشت خط دور شدم، دیدم نقی پشت تپه ای نشسته و به تنهایی مشغول خواندن مناجات و روضه سیدالشهداء (علیه السلام) می باشد. این کار تا اینجا تعجبی نداشت و عادی بود چون مداح اهل دل بود. اما وقتی زاویه دید خود را عوض کردم، ناگهان متوجه مار نسبتاً بزرگی شدم که از ناحیه کمر تا جلوی صورت نقی بلند شده است….

ابتدا خواستم فریاد بکشم و وی را از خطری که در مقابلش بود با خبر سازم، ولی ترسیدم، وضع بدتر شود و مار آسیب جدی به او برساند، لذا تصمیم گرفتم، ساکت باشم اما در کمال ناباوری دیدم وقتی روضه نقی تمام شد؛ مار هم آرام، آرام از مقابل او دور شد. بلافاصله جلو رفتم و با ناراحتی به او گفتم: هر چیزی حدی دارد، این چه وضعی است اگر این مار به تو آسیب زده بود چکار می کردی؟ سعی داشت از پاسخ من طفره برود، با اصرار من لب به سخن گشود و گفت: این کار هر روز این مار است، هر روز می آید اینجا و من وقتی روضه می‌ خوانم؛ می آید و هنگامی که روضه تمام می‌ شود؛ می‌ رود در این موقع بود که از من تعهد گرفت تا وقتی که زنده است این جریان را برای کسی بازگو نکنم.

شب عملیات که فرا رسید. به عنوان چشمان تیزبین لشکر در جلوی رزمندگان حرکت می کرد، همچون یاران سالار شهیدان با ایمان و اطمینان قلبی که داشت به پیش می رفت. در تاریکی شب بود که ناگهان گلوله خمپاره از سوی دشمن به سویش شلیک شد یکی از ترکش‌ ها به کتف و قلبش اصابت کرد هنوز رمقی داشت و یا حسین اول را با صدای بلند گفت و دومین یا حسین را نیمه جان تکرار کرد و باز آخرین ذکری که لبانش را فقط تکان می داد یاحسین بود.  

#مداح_شهید_نقی_خیر_آبادی   

منبع: خبرگزاری فارس

ترکش خمپاره روضه رگا شهادت شهید شهید محمدنقی خیرآبادی عملیات قلب مار محمدنقی خیرآبادی مداح کار هر روز مار... یا حسین نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 88
 خانه
 موضوعات
 آرشیوها
 آخرین نظرات
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رگا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام زمان
  • بدون موضوع
  • خاطره
  • دلنوشته
  • دهه فجر
  • شهدا
    • وصیت نامه
  • فاطمیه
  • مناسبتی
  • کتاب خوانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان