رگا

خدایا بصیرمان باش تا از مسیر برنگردیم...!

امام جواد(علیه السلام) الگوی حرکت ملت ایران بود

ارسال شده در 20 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در مناسبتی

لوح امام جواد علیه‌السلام، الگوی حرکت ملت ایران بود

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: امام جواد علیه‌السلام مظهر مبارزه‌ی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرت ها نمی ترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند. ۶۳/۷/۱۷  

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه سالروز شهادت امام جواد، لوح «امام جواد علیه‌السلام، الگوی حرکت ملت ایران بود» را منتشر می‌کند.

الگو امام جواد علیه‌السلام امام جواد(علیه السلام) الگوی حرکت ملت ایران بود امام خامنه ای ایران حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر رگا شهادت شهادت امام جواد ملت 2 نظر »

وصیت نامه شهید محسن حججی

ارسال شده در 20 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا, وصیت نامه

وصیت‌نامه شهید محسن حججی را با هم می‌خوانیم:

حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده‌ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».

آسمان اینجا شبیه هیچ‌جا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده‌ام یا آسمان بیابان‌های سال‌های خدمتم، اینجا بوی دود و خون می‌آید. کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظه‌های آخر که حرامیان دوره‌ام کرده‌اند می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانواده‌اش پر می‌کند، اما حتماً قصه‌ام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.

قصه کودکی‌ام که با پدرم در روضه‌های مولا اباعبدالله الحسین(علیه السلام) شرکت می‌کردم، قصه لرزش شانه‌های پدر و من که نمی‌دانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس می‌گفت و توصیه می‌کرد:

«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچ‌وقت تمام‌شدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود ان‌شاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».

دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه می‌گفت «تو را محسن نام گذاشتم به‌یاد محسن سقط‌شده خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها)». مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه‌های بزرگی به‌رویم باز شد اما نمی‌دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید.

بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادرجان، حرم خانم زینب(سلام الله علیها) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم…. نکند لحظه‌ای شک کنی به رضایتت که من شفاعت‌کننده‌ات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) سرم را به‌دست بگیر و سرفراز باش چون ام‌وهب.

مادر، یادت هست سال‌های کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس می‌کردم گمشده‌ای دارم و این‌قدر به مادرمان حضرت زهرا(سلام الله علیها) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسه‌ای تربیتی‌فرهنگی به همین نام بود.

همان سال‌ها بود که مسیر زندگی‌ام را پیدا کردم و حاج احمد کاظمی شد الگوی زندگی و یار لحظه لحظه زندگی من، خیلی زود حاج احمد دستم را گرفت و با شرکت در اردوهای جهادی، هیئت، کار فرهنگی و مطالعه و کتاب‌خوانی رشد کردم. انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صدساله را به‌سرعت پیمودم. سربازی و خدمت در مناطقی دورافتاده را انتخاب کردم و تو مادر، ببخش که آن روزها مثل همیشه چقدر نگرانم بودی.

و ازدواج که آرزوی شما بود، با دختری که به‌واسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است، همنام حضرت زهرا(سلام الله علیها) و از خانواده‌ای که به‌شرط اینکه به‌دلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و باایمانی باشم دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریه‌ای ساده به‌عقدم درآوردند و من هم تنها خواسته‌ام از ایشان مهیا‌کردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی(عجل الله تعالی فرج) را تشکیل دادیم، خانواده‌ای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند، همین جا بود که احساس کردم یکی از راه‌های رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد.

و همسرم و همسرم…، می‌دانم و می‌بینم دست حضرت زینب(سلام الله عیلها) که قلب آشوبت را آرام می‌کند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمی‌آورد برایم، بلکه مطمئنم می‌کند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت به‌اقتدای پدر سربازی کند.

حالا انگار سبکتر از همیشه‌ام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که می‌آید، بوی مجلس هیئت مؤسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین به‌خیر که گفت مؤسسه خون می‌خواهد و این قطره‌ها که بر خنجر می‌غلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیب‌الخضیب شدنم را هموار کرد.

خدّالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای(علیه السلام) دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که می‌بینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمی‌شد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتماً سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است.

اینجا رضاً برضاک را می‌خواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بی‌سر را می‌بینم که هم‌دوش زینب آمده‌اند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعله‌های شرارت می‌سوزند و من بدن بی‌پیکرم را می‌گذارم برای گمنامی برای خاک زمین.

تسنیم

حاج قاسم سلمانی رهبر رگا سید علی خامنه‌ای شهادت شهید شهید بی سر شهید حججی شهید محسن حججی شهید مدافع حرم محسن حججی وصیت نامه وصیت نامه اندوهناک شهید محسن حججی وصیت نامه شهید محسن حججی 7 نظر »

خمس مال

ارسال شده در 20 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

داشت از قم بر می گشت جبهه

وسط راه یادش افتاد خمس مالش رو نداده

بلافاصله از همون جا برگشت قم

خمس مالش رو پرداخت کرد و راه افتاد سمت جبهه

خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین

منبع : کتاب خاکی افلاکی

خاطرات شهدا خمس خمس مال رگا شهادت شهدا شهید شهید مهدی زین الدین قم مال مهدی زین الدین کتاب خاکی افلاکی 2 نظر »

یتیم نوازی

ارسال شده در 20 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا

از خوبی های شهید دکتر مصطفی چمران زیاد شنیدیم، اما توی تمام خوبیهاش یه خوبی خیلی به چشم می اومد.
کلا این ویژگی مصطفی خیلی نمایان و بارز بود. انگار این خصوصیت رو به طور ویژه از مولاش امیر المومنین علی، علیه السلام به ارث برده، اونم اینکه مصطفی به شدت یتیم نواز بود.
توی لبنان هم رفته بود توی مؤسسه ی بچه یتیم ها و با چهارصد تا یتیم زندگی می کرد. مثل پدر بود براشون …
همسرش میگه: لبنانی ها رسم دارند اولین عید بعد از ازدواج رو دور هم جمع میشن.
اما مصطفی اولین عید زندگی مشترکمون رو توی موسسه پیش بچه یتیم ها موند.
ازش پرسیدم: چرا نیومدی خونه پدرم؟
مصطفی گفت: الان عید است ، بعضی از بچه ها که دائی ، عمه و … دارند با اونا رفتند تعطیلات عید، اما بعضی از این بچه ها هیچکی رو ندارند… اونایی که رفتند وقتی برگردند شروع می کنن از خاطرات شب عید و تعطیلات نوروزی شون گفتن… من اینجا موندم که با بچه هایی که هیچکی رو ندارند بازی کنم، باهاشون غذا بخورم، بریم تفریح کنیم و … تا وقتی اونا برگشتند و از خاطراتشون گفتند، اینا هم خاطره ای برای گفتن داشته باشند و خجالت زده و دلگیر نشن …

خاطراتی از سردار شهید دکتر مصطفی چمران

راوی:خانم غاده(همسر شهید)

 

در دین اسلام به محبت و حمایت از یتیم سفارش فراوانی شده، که چند مورد رو در زیر می بینید:

… یه روز حضرت محمد (صل الله علیه و آله) اومد توی مسجد و دو انگشت اشاره و وسط رو به هم چسباند، و خطاب به مردم فرمود: کی می دونه این چیه؟
آقا رسول الله (صل الله علیه و آله) چند بار پرسید و کسی نتونست جواب بده.
تا اینکه اصحاب گفتند: یا رسول الله ما نمی دونیم ، خودتون بفرمایین چیه؟
حضرت فرمود: مَنْ کَفَلَ یَتِیماً وَ کَفَلَ نَفَقَتَهُ، کُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِی الْجَنَّهِ کَهَاتَیْن‏

کسی که یتیمی را سرپرستی کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند این دو انگشت همسایه یکدیگریم. (منابع: قرب الاسناد ، صفحه ۹۴ / نهج الفصاحه ص ۱۴۰)

حضرت محمد (صل الله علیه و آله) می فرماید: اگر دوست داری دلت نرم و حاجت و آرزوت برآورده بشه به یتیم رحم کن و دست محبت به سرش بکش و از غذای خودت به او بده …

منبع: کنزالعمّال ، صفحه ۱۶۹

یک مورد دیگه از ثواب محبت به یتیم:
امام علی علیه السلام فرمودند: هر مرد و زن با ایمانی که از روی مهربانی دست خود را روی سر یتیمی بکشد ، خدای متعال به عدد هر مویی که دست خود را روی آن می گذارد ، یک ثواب برای او می نویسد…

منبع:ثواب الاعمال، صفحه ۲۳۷

امیرالمومنین(ع) دکتر دکتر مصطفی چمران رگا زندگی نامه شهید مصطفی چمران شهید شهید مصطفی چمران عید لبنان همسر شهید یتیم یتیم نوازی 2 نظر »

مدافعان چادر

ارسال شده در 20 مرداد 1397 توسط مستاجر خدا:) در شهدا, دلنوشته

و مَـقَّـرِمـان…/ اسلام… 

گُـردانـمـان…/ تَشَیُع… 

ما

با بقیۂ سپاهی ها فرق داریم…!!! 

لباسمان خاکی نیست…

ولی گاه خاکی میشود با غبار روزگار…

لباس ما لباس حضرت زهراست (سلام الله علیها)

مــا اسلحـه نداریم…

تربیت درست کودکانمان…

برای دفاع از حرم عمهٔ سادات…

تنها سلاح ماست…

و چه بزرگوارانی که در مقابل سلاحمان تعظیم کرده اند…

ما میدان جنگ هم نداریم…

شاید عجیب باشد…

ولی در میدان جنگ نرم پرسه میزنیم…  

لباس چریکی نمیپوشیم ؛ چادرمان لباس رزم است…

تربیت کردن مدافع ها سلاح ماست…

همرزمانی همچون شیرزنان خرمشهر به ما درس ایستادگی میدهند…

راستی یادم نرود…

فرماندهی هم داریم که…

عمریست دخیلیم به ضریحی که ندارد…  

بهتر معرفی کنم…

ما دختران چادری…

و مادران فرداییم…

جنگ نرم حضرت زهرا رگا شهدا مادر مدافع حرم مدافعان چادر میدان جنگ چادر چادر خاکی نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 88
 خانه
 موضوعات
 آرشیوها
 آخرین نظرات
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رگا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام زمان
  • بدون موضوع
  • خاطره
  • دلنوشته
  • دهه فجر
  • شهدا
    • وصیت نامه
  • فاطمیه
  • مناسبتی
  • کتاب خوانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان