ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا
اگر می خواید شهید بشید … اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید ….. آرزوی شهادت دارید … دعا نکنید جنگ بشه …. برید مثل شهدا گناه کنید …! گناه کنید تا زمینه ی شهادت براتون فراهم بشه….! ولی مثل شهدا گناه کنیم !…. نه… بیشتر »
ارسال شده در 24 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا
یه روز که از منطقه برگشتم سراج دوستام یکی یکی میومدن و میگفتن برادرت که مثل خودته اومده بود و دنبالت میگشته منم تعجب کردم و گفتم برادرای من که اصلا هم سن و تیپ من نیستن حالا هی از اونا اصرار و از من انکار که نه برادرت بوده خلاصه ما هم مونده بودیم تا… بیشتر »
ارسال شده در 17 بهمن 1396 توسط زهرا شفيع نيا در مناسبتی, شهدا
بسم رب الشهدا و الصدیقین شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است. آن موقع نیمهشب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است. صبح که از خواب بیدار شدم حالم… بیشتر »
به رختخوابها تكيه داده بود. دستش را روي زانش كه توي سينهاش كشيده بود، دراز كرده بود و دانههاي تسبيحش تند تند روي هم ميافتاد. منتظر ماشين بود؛ دير كرده بود.مهدي دور و برش ميپلكيد. هميشه با ابراهيم غريبي ميكرد، ولي آن روز بازيش گرفته بود.… بیشتر »
خواهرش بهش گفته بود «آخه دختر رو که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای ، چه جوری می خوای بگیری؟ شاید کچل باشه.» گفته بود « اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !» از قبل به پدر ومادرم گفته بودم دوست دارید مهرم چه باشد. یک جلد قرآن و یک اسلحه . این هم… بیشتر »